: البَغْت يعنى رخ دادن چيزى ناگهانى
از جائيكه به حساب نمىآمد و تصوّر نمىشد، خداى تعالى فرمود: (لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً- 187/ اعراف) (قيامت ناگهان بر شما سر مىرسد و گفت: (بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً- 40/ انبياء) و
(أتتهم السّاعة بغتة).
مىگويند:- بَغَتَ
كذا- كه اسم فاعلش- بَاغِت-
است.
شاعر گويد:
إذا بعثت أشياء قد كان مثلها
قديما فلا تعتدّها بَغَتَات
(اگر چيزهايى برانگيخته و ظاهر شد كه نمونهاش
در قديم بوده است آنها را ظهور و ايجاد ناگهانى بحساب نياور).
بغض
: البُغْض يعنى تنفّر و إنزجار نفسانى
و روحى از چيزى كه به بىميلى و دورى از آن مىانجامد، بغض ضدّ دوستى است زيرا
دوستى، و محبّت تمايل و كشش نفس به چيزى است كه به آن راغب مىشود و- بغض- خلاف آن
است.
در صرف افعالش، مىگويند- بَغِضَ الشّيء، بُغْضاً و بَغَضْتُهُ بَغْضَاءً (از آن متنفّر شدم).
ياد آورى بغض و إنزجار خداوند از ناسزاگوى آگاه و ناآگاه، در حقيقت
تنبيهى، و هشدارى است بر اينكه سلب توفيق انجام نيكى و عدم بخشش الهى در باره او
همان مبغوض داشتن اوست[1] ..
[1] اصول كافى جلد 4 كتاب الايمان و الكفر( باب البذاء) محمّد بن
يحيى عن ابى جعفر قال:« انّ اللّه يبغض الفاحش المتفّحش» خداوند كسيرا كه به زشتى
گفتار و كردارش اهمّيت نمىدهد كه چه مىگويد و چه مىكند و ناسزاگو است با كسى كه
عمدا ناسزا مىگويد دشمن مىدارد. و در مجمع البحرين ج 4 ص 148 طريحى مىنويسد«
اوصافى كه خداوند با آنها وصف مىشود، به اعتبار نتايج و پيامدهاى آنهاست نه از
نظر مبادى و اساس» باين معنى كه صفات بغض و ناخشنودى خداوند از ناسزاگوى بزه كار
همان نتايج اعمال آنهاست كه خواه ناخواه چنان سرنوشتى به آنها مىرسد و خود
خواستهاند چنانكه رضوان، و خشنودى و دوستى خدا پاداش و نعمتهاى مادّى و معنوى
است كه بر وفق سنّت الهى و. ميزان اعمال بانسانهاى مؤمن صالح مىرسد زيرا( لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى
وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى- 40/
نجم) و باز فرمود:( وَ
مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً
عَظِيماً- 114/ نساء).