است كه از آميزش و لقاح اسب و الاغ متولّد
مىشود. (قاطر) تَبَغَّلَ
البعير- شترى كه به استر شبيه است و مانند استران با فاصله زياد پا و دست راه
مىرود و اين تصوّر از جهت شدّت حركت و چموشى و پليدى استر است چنانكه بهر كسى كه
فرومايه و پست است. بَغْل- يا
استر گويند.
بغى
: البَغْي يعنى اراده كردن و قصد
تجاوز نمودن يا در گذشتن از ميانه روى چه عملا تجاوز كند يا نكند، گاهى بغى و
تجاوز در كميّت و ارزش مادّى است و گاهى بغى و تجاوز در وصف كيفيّت تعبير و بيان
مىشود[1].
بَغَيْتَ الشّىء و ابْتَغَيْتَ- يعنى تجاوز كردى و بغى
نمودى، اين فعل در موقعى بكار مىرود كه تو بيش از اندازه چيزى كه واجب است طلب
كنى و بخواهى، خداى عزّ و جل فرمايد: (لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ- 48/ توبه) و گفت (يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ- 47/ توبه).
بغى دو گونه است.
اوّل- بغى پسنديده يعنى در گذشتن از عدل بإحسان و از امور واجب به
انجام نوافل و مستحبّات.
دوّم- بغى و تجاوز ناپسند و ناروا يعنى از حقّ به باطل و به شك و
شبهه رفتن، چنانكه پيامبر عليه الصّلوه و السّلام فرمايد:
«الحقّ بيّن و الباطل بيّن و بين ذلك أمور مشتبهات و من رتع حول
الحمى أوشك أن يقع فيه».
(حقّ و باطل آشكار است و در ميان اين دو امورى از مشتبهات و ترديد
برانيگيز هست كسى كه در كنار قرقگاه دور بزند و آنجا را با سرعت بپيمايد افتادنش
در آنجا قطعى و نزديك است.
و چون بغى بر دو گونه پسنديده و ناپسند تقسيم مىشود بنابراين: در
باره
[1] سعدى با مقايسه انسانهاى آلوده و پليد و غير مفيد به حال
جامعه با حيوانات بخصوص حيوان باركش مفيد يعنى الاغ مىگويد: