بَلاغَة
(منظور بلاغت در سخن است كه صنعتى است ادبى) بر دو گونه است:
اوّل- اينكه چيزى به ذات خود بليغ باشد كه بايد داراى سه وصف و حالت
باشد:
1- از نظر زبان و لغت، صواب و نيكو باشد.
2- مطابقت با معنى مورد نظر و مقصد داشته باشد.
3- سخن در واقع راست و مطابق حقيقت باشد.
و اگر هر يك از اين سه شرط در آن نباشد از نظر بلاغت آن سخن ناقص
است.
دوّم- سخن به اعتبار گوينده و شنونده و مفهوم بليغ و رسا باشد، يعنى
گوينده مقصودى و امرى را در نظر داشته باشد و با وجهى نيكو و شايسته آن را ايراد
كند بطوريكه مورد قبول و پذيرش طرف سخن يا وافى بهدف سخن باشد.
ولى در اين آيه كه خداى تعالى گويد: (وَ
قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغاً[1]- 63/ نساء) تعبير و حمل آن با دو معنى صحيح است اوّل- اين معنى است
كه مىگويد: به ايشان بگوى اگر آنچه را كه در دلهاتان داريد آشكار كنيد كشته
مىشويد و تعبير ديگر مىگويد آنها را به عواقب زيانبارى كه بايشان مىرسد آگاهشان
كن و بيمشان ده كه اشارهاى است به بعضى از آنچه عموم لفظ و كلّى آيه اقتضاى آن را
دارد.
بلغة- رزق و روزى و آنچه از زندگى به انسان
مىرسد (بهره مادّى و معنوى عمر).
بلو
: كهنه شد، مىگويند: بَلِيَ الثّوب بَلًى و بَلَاءً[2] يعنى آن جامه و لباس كهنه شد،
[1] مفسّرين در باره اين آيه كه راغب ; دو معنى براى آن
در نظر گرفته است مىگويند: در لفظ آيه تقدّم و تأخّرى هست، يعنى آيه به بيان
ديگر- و قل لهم قولا بليغا فى انفسهم- يعنى سخنى بايشان بگوى كه آن سخن در دلهاشان
اثر كند و بجايى رسد و سخن بليغ و با تهديد به ايشان بگوى.
[2]- اصل واژه- بلاء، يبلو، بلاء- محبّت كردن و دوستى و تفضّل
است كه گاهى اين محبّت در نظر انسان بليهاى نيكو و گاهى مكروه است و آيه( وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ
الْخَيْرِ فِتْنَةً)
اشاره بهمان معناست،. زيرا تقاضاها و خواستها و تمايلاتى كه ما بسويشان توجّه
داريم و آنها را هدف قرار مىدهيم و در راه رسيدن بآنها تلاش مىكنيم و مورد محبّت
ما هستند پس از ابتلاء به آن مىفهميم كه پارهاى از آنها بحال ما مفيد و قسمتى
زيانبار شد. لذا در اين ابتلاء و آزمايش يا به نيكوتر مىرسيم و يا به مكروهاتى كه
خود خواستهايم، دچار مىشويم بنابراين جهان و همه پديدههايش آرايش و زينتى است
كه براى ما ميدان آزمايش است كه همواره خود را در معرض آنها قرار مىدهيم و به
گفته حافظ: