المَجُوس[1]- كه
معنى آن معروف است و از واژه- الجوس- مشتقّ شده است.
[1] واژه مجوس كه راغب ; مىگويد: معناى آن معروف است
از لغات كهن است كه از قديم در زبانهاى پارسى و عبرانى و عربى بكار رفته است و در
آيه 17/ حجّ آمده است كه إِنَّ
الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى وَ
الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ
الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ- 17/ حج).
مؤمنين به اسلام و كسانى كه يهودند و صابئين( پيروان يحياى
پيامبر) و ترسايان و گبران و كسانيكه با بتپرستى شرك آوردهاند هنگامه قيامت
خداوند بر همه چيز گواه و داناست ميانشان جداگانه حكم مىكند.
تمام لغتنويسان و مفسّرين در ذيل اين آيه و واژه- مجس- به دو
صورت بحث كردهاند:
اوّل- گروهى كه با ذكر چند روايت مجوسيان را همچون معتزله و
قدرىها كه مبدأ خير و شرّ را از خدا و انسان مىدانند و آياتى هم از قرآن مؤيّد
اين اصل دارند مجوس را در آيه قرآن جز و همان كسانى مىدانند كه به دو مبدأ يزدان
و اهريمن و- خير و شرّ- قائلند.
دوّم- كسانى كه مجوسيان را با ذكر چند روايت در رديف اهل كتاب
مىشمارند، چون در زمان فتوحات اسلام بنا به روايتى كه از پيغمبر نقل شده آنها چون
ساير اهل كتاب جزيه پرداختهاند. و در كنف حكومت اسلامى با احترام زندگى كردهاند.
در انجيل متّى و از زبان دانيال پيامبر مجوسيان به حكمت و
دانشمندى توصيف شدهاند. صاحب قاموس كتاب مقدّس مىنويسد: لفظ مجوس لفظى است
كلدانى يا مدّى و مقصود كاهنانى قومند كه خادمان دين زرتشت بودند و بواسطه لباس
مخصوص و عزلت و گوشه نشينى معروف بودهاند.
كريستن سن در كتاب ايران در عهد ساسانيان مىنويسد عدّهاى از
مجوسيان بنام هيربد نگهبانان آتشكده بودند كه مراسمى هم توسّط آنها انجام مىشده
است.
امّا از سياق آيه معلوم مىشود كه افراد خاصّى نبوده بلكه اين
اطلاق مانند يهود و نصارى عموميّت دارد و به امّتى كه در رديف صابئين و يهود و
نصارى اشاره شده هستند. امّا از صله- الذّين- كه بعد از سه واژه فوق آمده، و
مىگويد: وَ الَّذِينَ
أَشْرَكُوا- فهميده
مىشود كه سه گروه نامبرده قبل از الذّين همه مشرك نبودهاند و در ذيل واژه- صبا-
راغب مىنويسد- و الصّابئون قوم كانوا على دين نوح.
از معطوف شدن مجوس و صابئون به يهود و نصارى اهل كتاب بودن
آنها هم مسلّم مىشود، زيرا در دو آيه( 69/ مائده و 62/ بقره) ديگر قرآن هم صابئون
به يهود و نصارى معطوف شده است.
كلمات معطوف بهم داراى وجوه مشتركى هستند كه اگر اين ملّتها
ايمان بخدا و معاد و عمل صالح داشته باشند پاداششان نزد پروردگار خواهد بود و خوف
و حزنى بر ايشان نيست.
مسعود در مروج الذّهب مىنويسد: اسكندر تمام آثار دينى مجوس
را سوزاند و از بين برد و پس از چند قرن موبدها از حافظه خود و ديگران مطالبى
نوشتند كه دستخوش تغييرات گرديد، موضوعى كه امروز بسيار مهمّ است اين است كه هيچ
پيامبرى خوردن مشروبات و مسكرات را تجويز نكرده عينا مانند قرآن چنانكه در كتاب
عهد عتيق و جديد، امثال سليمان فصل 23- بشدّت خوردن مشروبات و مسكراترا منع كرده و
در دو مورد ديگر نيز چنين منعى وجود دارد امّا متأسّفانه امروز با اينكه مضّرات
الكل صد در صد از نظر علمى و پزشكى ثابت شده باز در جشن ميلاد حضرت مسيح در سراسر
دنيا خروارها الكل مصرف مىشود و تلفاتى نيز ببار مىآورد همينطور در آئين كهن
زرتشت كه بطور قطع خوردنش ممنوع بوده، اين است كه قرآن مىفرمايد: بايستى چنين
ملّتهايى ايمان خدا و قيامت و عمل صالح كه ترك نوشيدن نوشابههاى الكلى و عدم
ازدواج با محارم در رديف آنها است داشته باشند تا باسلام گرويده باشند.
ايران در عهد ساسانيان/ كريستن سن- قاموس كتاب مقدّس/ جيمز
هاكس- شرح قاموس اللّغه/ فيروز آبادى- مجمع البحرين/ طريحى- مجمع البيان/ طبرسى-
فخر رازى/ تفسير كبير- تبيان طوسى.