را بكنار خرمائى پناه داد و برد)، أجاءها-
يعنى- ألجأها- كه فعل متعدّى از جاء است- چنانكه گويند:
شرّ ما أجاءك إلى مخّة عرقوب[1]- كه ضرب المثل است يعنى شرّ و بديش او را بسوى خرما بنى بىميوه
پناه داد.
شاعر گويد:
شرّ ما أجاءك الى مخة و الرّجاء
(ترس و اميد او را فرا گرفت و پناه داد).
جَاءَ بكذا- او را حاضر كرد مثل آيات:
لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ-
14/ نور) (آوردن چهار گواه و شاهد براى موضع تهمت بر زنان
وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ- 22/ نمل) (خبرى
يقينى برايت از كشور سبا آوردم) و جاء بكذا- معانيش با معانى چيزى كه همراه و
ملازم اوست و آورده مىشود فرق مىكند.
جول
: جَالُوت از اين واژه است و نام
پادشاهى طغيانگر است كه حضرت داود (ع) او را تير انداخت و بقتل رساند و در آيه وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ- 251/ بقره) ياد آورى شده است.
جوو
: الجَوّ يعنى هواء، خداى تعالى گويد: فِي جَوِّ السَّماءِ[2] ما يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ-
[1] در مجمع الامثال اين ضرب المثل بصورت( شرّ ما يجيئك الى مخه
عرقوب) آمده است يعنى چيزى تو را بآن جا پناه نداد مگر شرّ و بدى، با فقر و
تنگدستى زيرا- عرقوب- دره كوفه است كه خرما بنى ندارد، كنايه از اين است كه از شخص
لئيم و پست چيزى خواسته نشود و هر كس باو پناه ببرد چيزى عايدش نمىشود و اين مثل
در باره شخص مسكين و بينوا بكار مىرود. مجمع الامثال ميدانى، ج 1 ص 358.
[2] تمام آيه چنين است( أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ
ما يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ- 79/ نحل) براى فهم علمى اين آيه بايستى
بآيه قبل توجّه كرد كه در باره خلقت انسان و بودن او در رحم مادر و خارج شدنش در
حاليكه هيچ چيز نمىداند و لذا براى مراحل علم و دانش و دانا شدن انسان خداوند چشم
و گوش و دل باو داده تا عالم شود و آگاهى يابد، بسا كه شكرگزار اين چنين نعمتها
باشند، سپس با توجّه انسان بچنان آغازى از خلقتش او را باين آيه توجّه مىدهد كه
آيا پرنده را در حالى كه در اوج آسمان و جوّ ايستاده است نمىنگرند، و نمىانديشند
كه چيزى جز ناموس آفرينش خداوند او را به چنان حالتى نگاه نداشته است چون طبيعتا
همه چيز بايستى از هوا به زمين سقوط كند و هر امر استثنائى را خداوند آيه ناميده
است و براستى كه تفكّر در اين آيات براى كسانى كه ايمان دارند نشانههائى. از وجود
خداوند است.
بديهى است كه انسان در زمان نزول اين آيات براى فضايى كه در
اطراف او است نامى جز نام- هوا- نمىشناخت و خداوند واژه( جوّ) را با قدرت و خواصش
ياد آورى نموده تا پس از هزاران سال انسان با پيشرفت تكنيك و ابزار فضا پيماها
بشكوهمندى نيروى جاذبه و قدرت شگفت جوّ زمين و طبقات او پى ببرد و قوانين سقوط
اجسام را در حوزه زمين و مساوى بودن وزن هر موجودى و فشار جوّ در حالت ايستادن را
مورد دقّت قرار دهد و آفرينش شگفتآور آفريدهها را از آيه هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً- 29/ بقره). و هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِ- 73/ انعام) و أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ
ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ- 185/
اعراف) در يابد.
تا انسان با پيروى از اين آيات انديشه خود را از دايره تنگ
مادى نگريستن يا پس از درك قوانين جهان در اثر استكبار و غرورش قانون گزار عالم را
فراموش نكند زيرا انسان نبوده و ما هم نبودهايم كه جهان با عظمت آفريدگار و
جهانيان داشته است.