نام- حارث- را هم
حَبِط گفتهاند زيرا با خوردن آن گياه مسموم شد و اولاد او را نيز حَبِطَات ناميدهاند (منظور حارث بن مازن بن مالك
است كه در سفرى مبتلا ببيمارى آماس و ورم بدن شد- لس، 9/ 145).
حبك
: خداى تعالى گويد: وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ- 7/ ذاريات) يعنى آسمانى كه
داراى راههائى است، و لذا بعضى از مردم براى آسمان راههاى محسوسى بوسيله ستارگان و
كهكشان تصوّر كردهاند و بعضى ديگر آنرا براههاى عقلانى كه بوسيله احساس و بصيرت و
انديشه متصوّر است تعبير كردهاند باين مضمون اشاره خداى تعالى است كه:
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً-
91/ آل عمران) (يعنى كسانى كه شب هنگام با همان بصيرت و احساس وقت شناسى از راه
بصيرت و نگاه به آسمان براى قيام و عبادت زمان را برمىگزينند).
اصل ريشه حبك- يا از عبارت بعير
مَحْبُوك القرى- يعنى شتر قوى كه بشدّت نشخوار مىكند و غذا در دهانش بسرعت
مىگردد و مىجود، است و يا از عبارت احْتِبَاك- يعنى محكم دامن بكمر زدن، گرفته شده.
حبل
: الحَبْل معروف است (ريسمان و طناب)
خداى عزّ و جلّ گويد: فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ- 5/ مسد)، كه:
حَبْل الوريد و
حَبْل العاتق- يعنى رگ گردن و وتر گردن بآن تشبيه شده است و همچنين- الحَبْل المستطيل- جادّه و راه
پيوسته شنى.
و براى وصل كردن و پيوستن به هر چيزى كه بايستى بآن رسيده شود واژه-
حبل- بصورت استعاره بكار رفته است.
چنانكه در آيه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ
اللَّهِ جَمِيعاً[1]- 103/ آل عمران).
[1] واژه اعتصام در آيات ديگر قرآن بدون ذكر حبل بكار رفته است
در آيات وَ
اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ- 146/ نساء) و
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي
رَحْمَةٍ مِنْهُ- 170/
نساء) و وَ مَنْ
يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ- 101/ آل عمران) و وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ-
78/ حجّ).
اعتصام بخدا در اين آيات همان با خدا بودن يعنى با ياد او
بودن است كه وسيله دور شدن از گناهان و به راه مستقيم هدايت شدن مىباشد زيرا
واژه- اعتصام از- عصم- يعصم- عصمه- يعنى در گناه نيفتادن، و بازماندن از آن است و
نيز اعتصام يعنى پناه بردن و بياد خدا بودن و ابن منظور حبل را- رباط- يعنى وسيله
ارتباط مىداند.
شيخ طريحى مىنويسد: اعتصام بحبل اللّه- پيروى از قرآن و ترك
تفرقه و جدا سرى است چنانكه پيامبر6 فرموده« القرآن حبل اللّه المتين» واژه حبل
بصورت استعاره براى اينست كه تمسّك بقرآن سبب نجات از تباهى و هلاكت است همانطور
كه ريسمان سبب رها شدن و دور شدن از خطر است. و در حديثى ديگر در وصف قرآن آمده
است كه« هو حبل ممدود من السّماء الى الارض» يعنى نور هدايت كننده. و اعراب نور
ممدود و پيوسته را به حبل و خيط تشبيه مىكنند و در حديثى ديگر« هو حبل اللّه
المتين» كه در همان معنى نور است، ازهرى مىگويد: ابو العبّاس مبرّد در حديثيكه
پيامبر6 فرموده است:
( اوصيكم بكتاب اللّه و عترتى احدهما اعظم من الآخر و هو كتاب
اللّه حبل الممدود من السّماء الى الارض) حبل در اين حديث يعنى نور ممدود و
پيوسته، و نيز در معنى پيوستن بكتاب خداى عزّ و جلّ، هر چند كه قرآن از زمين تلاوت
و نسخه بردارى و نوشته مىشود امّا از معنى حبل ممدود، در باره كتاب خدا مىفهميم
يعنى نورى كه هدايت كننده بسوى او است و اعراب نور ممدود و پيوسته را بحبل و خيط
يعنى ريسمان تشبيه مىكنند خداى گويد: حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ
الْأَسْوَدِ- 187/ بقره) خيط
ابيض همان نور صبح است و خيط اسود غير اوست يعنى سياهى پس منظور تشخيص سفيدى صبح
از سياهى شبست از اين رو بريسمان سياه و سفيد توصيف شده است.( تهذيب اللّغه 5/ 80-
لس 111/ 137- مجمع البحرين 5/ 346).