و آيه (الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ- 2 و 1/ حاقّه) كه اشاره
بقيامت است چنانكه آن را چنين تفسير كرد و گفت (يَوْمَ
يَقُومُ النَّاسُ- 6/ مطفّفين) زيرا در قيامت پاداش و جزاء بحقيقت
مىپيوندد و اثبات مىشود.
گفته مىشود: حَاقَقْتُهُ
فَحَقَّقْتُهُ- يعنى در حقّ با او مخاصمه و استدلال كردم و بر او چيره شدم.
عمر (رض) گفته است
(إذا النّساء بلغن نصّ الحِقَاق، فالعصبة اولى فى ذلك)[1].
(اگر دوشيزگان بحدّى از رشد و بلوغ عقلانى رسيدند كه در امور
[1] روايت فوق را ابن ابى الحديد از على( ع) در نهج البلاغه چنين
نقل مىكند« و فى الحديث له( ع) اذا بلغ النساء نص الحقايق فالعصبة اولى» سپس در
شرح آن مىنويسد: النّص- بپايان رساندن هر چيز، مثل به انتها رسيدن سير و حركت،
زيرا در مقصد و پايان سفر، اسب و استر ديگر طاقت رفتن بيشتر ندارند و در عبارت-
نصصت الرّجل عن الامر- يعنى آنقدر از او پرسيدم تا ببينم از آن مسئله چه مىفهمد،
پس- نصّ الحقاق- يعنى رسيدن دوشيزه بادراك و فهم امور، چون در اين حالت دختر دوران
كودكى را پشت سر گذاشته است و زمانى است كه دختر صغير بحدّ بزرگى و كبير رسيده است
و اين سخن على( ع) از فصيحترين كنايات در اين امر است.
و حتّى شگفت انگيز است مىگويد: وقتى كه دختر بچنان حدّى از
ادراك و بلوغ و فهم و رشد رسيد مردان محرم او يعنى پدر و برادران و عموهايش براى
پاسخ گوئى و حضانت او از مادرش سزاوارترند و همچنين در باره برگزيدن همسر و ازدواج
او، كلمه- حقاق- هم يعنى بحث و مجادله منطقى و عقلانى كه در انسانهاى بالغ و عاقل
هست و در بحث مىخواهند با استدلال بگويند من از تو بحقّ سزاوارترم.
و نيز گفتهاند: نصّ الحقاق- يعنى بلوغ عقلى كه همان إدراك
است زيرا على( ع) در بيان فوق حالت و شرايطى را در زنان منظور نموده است، كه حقوق
و احكام در آن سنّ بر آنها واجب مىشود. كسيكه- نصّ الحقايق روايت كرده است منظورش
از حقايق- جمع- حقيقة- است و معنى فوق از ابو عبيده قاسم بن سلام- است ولى من
مىگويم- نصّ الحقاق- درست است يعنى رسيدن زن بحدّ ازدواج و تصوّر حقوقى كه بر او
جايز مىباشد، و اين تشبيهى است به حقاق شتران يعنى بچهار سالگى داخل شدن كه سوارى
و حمل برمىدارند و بحدّ سير و حركت مىرسند هر دو وجه بيك معنى است امّا معنى
اخير بروش زبان عرب شبيهتر است از معنى اوّل-( نهج البلاغه صبحى الصّالح ص 5118).
اين شرح و معانى را عينا- ابن فارس- و شيخ طريحى تحت عنوان«
فى حديث على( ع) و ابن منظور در عنوان« و فى حديث على كرّم اللّه وجهه» شرح
كردهاند كه امكان دارد چون موضوع حقوقى و قضائى است و در دوران خلفاء چنانكه عمر(
رض) خود گفته است« اقضاكم على» قاضىترين فرد على( ع) بوده است اين عبارات را او
هم شنيده و نقل كرده.( مقاييس اللّغه ج 2 ص 16- مجمع البحرين ج 4 بص 185- لسان
العرب ج 10 ص 53).