يعنى: هر حقّى داراى حقيقتى است چه چيزى از حقّ بودن دعوى تو بر
ايمان خبر مىدهد؟
فلان يحمى حقيقة- يعنى او حقيقتش را و آنچه كه شايسته حمايت است
[1] ابو جعفر محمّد بن يعقوب اسحق كلينى متوّفى سال 329 ه به نقل
از امام صادق( ع) مىنويسد: رسول خدا بحارثه بن مالك بن نعمان انصارى فرمود
چگونهاى؟
گفت: يا رسول اللّه به درستى و حقّ مؤمنم، پيامبر فرمود:«
لكلّ حقّ حَقِيقَة و ما حقيقة ايمانك» يعنى هر حقّى حقيقتى دارد، حقيقت گفتار تو
چيست؟
گفت: دلم از دنيا بر كنده شده، شب بيدار و روز گرم را به
تشنگى مىگذارم( كنايه از روزه بودن است) گويا عرش پروردگار را مىبينم كه براى
رسيدن بحساب بر پا داشتهاند، گويا بهشتيان را در حال ديدن يكديگر و دوزخيان را در
حال مويه و زارى كردن مىبينم.
پيامبر6 فرمود: حارثه بندهاى است كه خدا دلش را روشن
كرده.
گفت: اى رسول خدا از خدا بخواه كه بمن شهادت را در همراهى تو
روزيم كند.
فرمود: خدايا شهادت را روزى حارثه كن، پس از چند روزى بجنگى
رفت و بعد از كشتن 8 و 9 نفر بشهادت رسيد.
كاتب واقدى در طبقات الكبرى در شرح حال حارثه مىنويسد او از
ياران جان فداى پيامبر6 بود و خانهاش را پس از ازدواج على با فاطمه در محلّه
نجار مدينه در اختيار آنها گذاشت تا در مجاورت پيامبر باشد.
جلال الدّين محمّد مولوى حديث فوق و گفتگوى حارثه و پيامبر6 را بنام زيد كه نامى مورد مثل در زبان عربى است چنين بيان مىكند و مىگويد: