پيامبر 6 است و مخصوص گرداندن او به معانى
واژه محمّد يعنى ستوده شده چنانكه قبلا گفتيم مثل آيهاى است كه مىگويد:
(إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى-
7/ مريم) كه هم نام آن پيامبر 6 است و هم اشاره بحيات است چنانكه در باب خودش
بيان شده است.
حمر
: الحِمَار: حيوانى معروف و جمعش- حَمِير، أَحْمِرَة و حُمُر است.
خداى تعالى گويد: (وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ
وَ الْحَمِيرَ- 8/ نحل) جاهل و نادان هم با همين لفظ تعبير شده است.
در آيات (كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً- 5/ جمعه) و (كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ
مُسْتَنْفِرَةٌ[1]- 50/ مدّثر).
حِمَار قبّان- يعنى كرمى كه پاهاى زيادى دارد.
الحِمَارَان- دو قطعه سنگ بزرگى كه آنها
را مثل چهار پايه قرار مىدهند و بر روى آن كشك خشك مىكنند كه از حيث شكل شبيه الاغ
است.
مُحَمَّر- اسبى غير اصيل كه از كودنى به- حمار-
تشبيه شده است.
حُمْرَة- رنگ سرخ،
الأَحْمَر و الأسود- يعنى عجم و عرب، باعتبار اينكه پوستشان غالبا دو رنگ است
و بسا كه عبارت، حَمْرَاء العجان- بيشتر براى سب و
دشنام بكار مىرود- مجمع البحرين- 3/ 276).
أَحْمَرَان- گوشت و خمر كه هر دو
همرنگند.
الموت الأَحْمَر-
اصلش در مرگى است كه در آنگونه مردن، خون ريخته مىشود (مرگ سرخ و شهادت).
سنة حَمْرَاء- خشكسالى و قحطى، زيرا جوّ
زمين از خشكى هوا سرخ فام
[1] اشاره بكسانى است كه در آيات قبل از اين آيه، خود اقرار
مىكنند كه( لَمْ نَكُ
مِنَ الْمُصَلِّينَ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ
الْخائِضِينَ وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ- 43-
46/ مدثّر) يعنى از نماز گزاران نبوديم و بيارى
مستضعفين و مساكين براى رهائى آنان از ستم اجتماعى اقدام نمىكرديم و همواره با
كسانى كه توطئهگر بودند و در ايمان و توحيد شكّ داشتند همراه مىشديم و روز قيامت
و جزا را هم تكذيب مىكرديم، پس دو آيهاى كه در متن در باره جهّال و نادانان
بالفظ- حمار- آمده است رازش اين است كه چنان كسان از راه انسانيت نيز كه غمخوارى
مسكينان و نماز و توحيد و ايمان بمعاد است دورى مىگزيدند.