و (حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ)- 14/ حاقه) (و زمين و كوهها برداشته شوند).
حَمَلَتِ الْمَرْأَةُ- آن زن باردار شد، و همچنين حملت الشّجرة- آن درخت باردار شد.
حَمْل و أَحْمَال- يعنى بار و بارها، خداى عزّ و جلّ گويد:
و (وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَ- 4/ طلاق) (بارداران در زمان معيّن بارشان واگذارند).
(وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ- 11/ فاطر). (هيچ باردارى بارش را ننهد و برنگيرد مگر به علم او).
و (حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ- 189/ اعراف) (به سبكى باردار شد و با آن گذشت).
و (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً- 15/ احقاف).
يعنى: (مادرش او را بر گرانبارى و دشوارى برداشت و با همان سختى و دشوارى او را بزاد).
و (حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً- 15/ احقاف) (باردارى و از شير گرفتنش 30 ماه است).
اصل واژه- حمل- براى بار برداشتن بر پشت است، امّا بطور استعاره در باردارى زن حامله نيز به كار رفته است به دليل اينكه مىگويند:
وسقت النّاقة إذا حملت كه اصل وسق- حمل بار بر پشت شتر است.
محموله هم بار شتر است كه بر او مىنهند، مثل- قتوبه (پالان و نمد زين) و ركوبه (مركب سوارى) و حموله (چيزى كه بار مىشود).
حمل- هم همان- مَحْمُول- يا بار است، ميش كوچك نوزاد را هم كه از راه رفتن ناتوان است- مَحْمُول- گويند جمع آن- حِمْلَان و أَحْمَال است.
مَحْمُول- چيزى است كه ابر بارانزا هم به آن تشبيه شده است.
خداى عزّ و جلّ گويد: (فَالْحامِلاتِ وِقْراً- 2/ ذاريات) (ابرهايى كه باران گران مىبرند).
حَمِيل- ابر پر آب و باران است زيرا حمل كننده آب است، و نيز:
حَمِيل- آن چيزى است كه سيلاب را با خود مىبرد، شخص غريب را هم به-