responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 551

حنجر

: خداى تعالى گويد: (لَدَى‌ الْحَناجِرِ كاظِمِينَ‌- 40/ غافر).

و (بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ- 10/ احزاب).

حناجر- جمع- حَنْجَرَة- است يعنى سر حلقوم يا بن زبان و ميان سرخ گلو است.

حنذ

: خداى تعالى گويد: (أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ‌ حَنِيذٍ- 69/ هود) يعنى گوساله‌اى كه ميان دو سنگ داغ، سرخ و كباب شده (مربوط به پذيرايى ابراهيم (ع) از ميهمانان پروردگار خويش است كه پس از اداى سلام مى‌گويد- (فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ 69/ هود).

گوشت گوساله‌اى را براى اينكه لزجى و ليزيش برود بر سنگ داغ بريان مى‌كنند و مى‌نهند و لذا مى‌گويند:

حَنَذْتُ‌ الفرس- كه دو سه گشت و دور، اسب را مى‌گردانى سپس بر پشتش نمد زين مى‌نهى و در آفتابش مى‌بندى تا عرق كند و آن اسب را مَحْنُوذ و حَنِيذ گويند.

حَنَذَتْنَا الشّمس- خورشيد ما را خيس عرق كرد و چون- حنذ- به معنى بيرون آمدن تدريجى آب از بدن است لذا مى‌گويند:

أَحْنِذْ- يعنى كم كم و قطره قطره به آن نوشابه اضافه كن، مثل قطره قطره خارج شدن عرق از بدن.

حَنِيذ اسبى است كه عرق كرده.

حنف‌

: الحَنَف‌، برگشتن از گمراهى به استقامت و راه مستقيم.

الجنف- بر خلاف آن است يعنى برگشتن از راه راست به گمراهى.

حَنِيف‌- ميل كننده به هدايت و راه راست.

خداى عزّ و جلّ گويد: (قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً- 120/ نحل) و (حَنِيفاً مُسْلِماً- 67/ عمران).

جمع حنيف- حُنَفَاء- است و آيه (وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ حُنَفاءَ لِلَّهِ‌[1] 30 و 31 حج).

تَحَنَّفَ‌ فلان يعنى قصد و اراده راه راست و حق نمود.

أَحْنَف‌- هم كسى است كه دو پايش نامتعادل است.

حنيف‌- اعراب قبل از اسلام هر كسى را كه زيارت حج مى‌رفت و ختنه مى‌شد


[1] شيخ طريحى مى‌نويسد: الحنيف، المسلم، لأنّه يحنف اى تحرّى الدّين المستقيم: حنيف همان. مسلمان است زيرا از بتان دورى كرده و قصد و اراده دين مستقيم نموده، و از همين معنى است كه گفته‌اند: دين محمّد حنيف اى مستقيم لا عوج فيه، يعنى دينى كه پيامبر6 ابلاغ كرده است پاك، و مستقيم و بدون گمراهى و كجى است.

اعراب به كسى حنيف مى‌گفتند كه بر آئين ابراهيم بوده و پيامبر6 فرمود:

« بعثت بالحنيفة السّمحة السّهلة» يعنى بر دين مستقيمى كه از باطل به حقّ مى‌رساند و سماحت و سهولت يعنى گذشت و آسان گيرى در آن هست مبعوث شدم.

حنفاء هم مسلمين و مؤمنين هستند كه به تمام پيامبران همچون مسلمانان ايمان دارند و از همه اديان به سوى اسلام مى‌گرائيدند و در حديث قدسى آمده است كه:

« خلقت عبادى حنفاء» يعنى بندگانم را آماده براى پذيرش حقّ آفريدم و اين همان معنى« كلّ مولود يولد على الفطره» است.

ابو جعفر محمّد بن حسن طوسى صاحب تفسير تبيان مى‌نويسد:

حنيف مسلمانى است كه به سوى قبله( بيت الحرام) روى مى‌آورد و( كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً- 67/ عمران).

و گفته‌اند هر كسى كه به امر خداى اسلام مى‌آورد و آن را مى‌پذيرد و در چيز ديگرى غير از اسلام تمايل ندارد حنيف است.

در دايره المعارف اسلامى پس از بحث مفصّل ريشه‌اى و تاريخى، واژه حنيف چنين نوشته شده: و يمكن ان ترجح ان كلمة حنيف كانت حتّى قبل عهده تدلّ على القوم الّذين رفضوا النّصرانيّة و اليهوديّة:

يعنى: نظرى كه ممكن است ترجيح دهيم اين است كه واژه حنيف در گذشته‌هاى دور بر كسانى كه نصرانيّت و يهوديّت را ردّ مى‌كردند دلالت مى‌كرده و از آئين اوليّه حنيفيّه كه به فطرت نزديكتر و وسيعتر بوده متأثّر شده‌اند. ابو الحسن علىّ بن حسين مسعودى صاحب تاريخ مروج الذّهب در كتاب التّنبية و الاشراف مى‌نويسد قبل از نصرانيّت و دين مسيح صابئين را حنفاء مى‌گفتند و چهل زمامدار داشتند و آنها از روميان هستند كه قبل از ظهور حضرت عيسى بر دين حنيف بودند.« الصّابئون المسمّون بالحنفاء قبل النّصرانيّة» و هذه كلمه سريانيّة عرّبت و انّما هى حنيفوا- يعنى: واژه حنيف سريانى است كه معرب شده. اكثر لغت نويسان نيز از قول ابو زيد انصارى نقل كرده‌اند كه- الحنيف: المستقيم، و شعر زير را استشهاد كرده‌اند:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 551
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست