مىنويسد: «در اين عصر كه حدود مملكت اسلام
از قاهره تا هند و درياى فارس تا سودان و شمال كشور و تا قفقاز و چين گسترش داشت
بقدرى يكپارچگى در كشورهاى مسلمان و آزادى وجود داشت كه يك فرد مسلمان مىتوانست
در داخل اين محدوده عظيم تحت حمايت دين اسلام بدون هيچگونه قيد و بندى مسافرت كند،
در هر كجا مردمى را مىديد كه بر شريعتى واحد هستند و همانند او نماز اقامه
مىكنند، همانطور كه شريعت و دينى يگانه مىديد عرف و عادات هم يكپارچه بود، در
اين كشورهاى يگانه اسلامى قانونى عملى را مىديد كه حقّ زندگى اسلامى را براى او
تضمين مىكند، بطوريكه حرمت شخص او در امنيت قرار دارد و يك فرد واحد است و هيچكس
قدرت نداشت كه او را بهر شكل و صورت به بردگى در آورد تا آنجا كه مىگويد:
و قد طوف ناصر خسرو فى هذه البلاد كلها فى القرن الخامس الهجرى دون
ان يلاقى من المضيقات ما كان يلاقيه الآلمانى الّذى كان ينتقل فى المانيا فى القرن
الثامن عشر بعد المسيح 7».
الحضارة الاسلاميّة فى القرن الرّابع الهجرى ج 1/ ص 22 آدام منتز).
يعنى ناصر خسرو جهانگرد و دانشمند مشهور، تمام اين كشورها را در قرن
پنجم هجرى سير كرده و ديده است بدون اينكه مضيقههائى مثل مضيقههائى كه يك فرد
آلمانى در موقع جابجا شدن در آلمان آنهم در قرن هيجده ميلادى بعد از مسيح مىبيند
به بيند، ناصر خسرو چنان مشكلاتى هرگز نديده است.
فحول علماى اين قرن
1- شريف رضى- كه در قرآن عالمى ممتاز و همينطور در لغت و نحو آثارش
(ديوان شعر- حقايق التّأويل- مجاز القرآن) و هم از او است كه نهج البلاغه را
جمعآورى نموده است ; تعالى متوفّى 404 ه.
2- ابو العلاء معرّى: شاعر لغت شناس و زاهد، آثارش (سقط الزند-
ديوان-