responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 581

ختم‌

: الخَتْم‌ و الطّبع، يعنى مهر زدن و پايان دادن، كه گفته‌اند بر دو وجه است.

اوّل- در معنى مصدر- ختمت و طبعت- كه همان تأثير گذاشتن بر چيزى است مثل نقش كردن و اثر گزاردن خاتم و طابع يعنى مهر و انگشترى بر چيزى‌[1] (شبيه امضاء).

دوّم- اثر و نتيجه‌اى كه از مهر زدن و نقش كردن حاصل مى‌شود كه گاهى معنى آن گسترش مى‌يابد و در معنى پيمان گرفتن از كسى يا پيمان بستن در چيزى يا منع و بازداشتن از بهره‌مندى است از چيزى بكار مى‌رود مثل اعتبار مفهومى كه با مهر زدن آخر كتابها و فصول آنها براى ممانعت از افزودن بر آنها و داخل شدن چيزى بآنها حاصل مى‌شود، مثل آيات: (خَتَمَ‌ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ‌[2]-


[1] انگشتر و انگشترى حلقه‌هائى است با نگين كه در گذشته نام اشخاص و كلماتى بر نگين فلزّى و پهن آن حكّ مى‌كردند و مى‌كندند و با آنها زير نامه‌ها و پايان كتابها را مهر مى‌زدند تا بنام و نقش صاحب انگشتر باشد، پيامبر6 و امامان( ع) و خلفاء راشدين( رض) هر كدام چنان نقش خاتمى داشته‌اند و غالبا مفاهيمى متعالى بر آنها نوشتند.

مسعودى در باره خاتم پيامبر6 و خلفاء اينطور مى‌نويسد: و اتّخذ رسول اللّه الخاتم فى المحرم و نقش عليه محمّد رسول اللّه و كاتب ملوك، و نفذت كتبه و رسوله اليهم يدعوهم الى الاسلام-( التّنبيه و الاشراف 225 الى 260).

يعنى: پيامبر6 خاتم و مهرى با نقش( محمّد رسول اللّه) برگزيد براى زمامداران معاصر خويش نامه‌هائى با همان نقش خاتم فرستاد و آنها را باسلام دعوت كرد و سپس مى‌نويسد: مهر ابو بكر( نعم القادر اللّه) و نقش خاتم عمر( كفى بالموت واعظا يا عمر) و نقش خاتم عثمان( آمنتم باللّه عظيم) و نقش خاتم على( ع)( الملك للّه) و نقش خاتم امام حسن( ع)( الحمد للّه مبيد الامم و محى الرّمم) يعنى حمد و ستايش خدائى راست كه ملّت‌ها را پياپى جانشين يكديگر مى‌كند و استخوانهاى پوسيده را زنده، و نقش مهر عمر بن عبد العزيز( لكلّ عمل ثواب) بوده است. معنى واژه خاتم ما يختم به، است، يعنى چيزى كه با آن هر چيزى پايان مى‌پذيرد و ختم مى‌شود و در باره پيامبر اسلام براى پايان پذيرفتن امر نبوّت و پيامبرى يعنى اكمال دين و رسالت الهى گفته شد( وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ‌- 40/ احزاب).

[2] راغب ; براى آيه( خَتَمَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ‌- 7/ بقره) به چهار واژه مترادف آن بترتيب آيات( طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ‌- أَغْفَلْنا قَلْبَهُ‌، عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً- قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً اشاره كرده است كه لازم است به علل چنين محروميتى از خود آيات قرآن در باره كفّار اشاره شود كه تصوّر و توهّمى از جبر و ظلم و يا سلب تكليف در باره كفّار بوجود نيايد، بايستى در چنين مواردى بمطالب و آيات قبل و بعد اين آيات توجّه داشت. مثلا در باره( خَتَمَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ‌- 7/ بقره) قبلش مى‌گويد( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‌- 6/ بقره) پس مسلّم شد كه مقدّمه مهر زدن بر دلها از خود آنهاست كه با عناد و لجاجت در برابر تمام بشارتها و انذارها و آگاهيها كفر ورزيدند و نخواسته‌اند حقّ را بپذيرند كه نتيجه‌اش محروميّت از فهم حقايق و ايمان است.

در باره آيه دوّم- كه مى‌گويد:( أَغْفَلْنا قَلْبَهُ‌- 28/ كهف) قبلش چنين است( وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً- 28/ كهف) يعنى او به دنبال هواى نفسانى خويش است و كار خود را تباه و ضايع كرده پس بى‌خبرى دلش از حقايق، نتيجه دنباله روى از هواهاى نفسانى است.

و امّا آيه سوّم( عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً- 25/ انعام) در باره آندسته از اهل كتاب است كه خداوند مى‌فرمايد: تو را مانند فرزندانشان مى‌شناسند كه پيامبر هستى امّا ايمان نمى‌آورند و ستمكارند( وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ‌- 21/ انعام).

پس علّت اينكه بر دلهاشان پرده‌اى از عدم فهم حقايق كشيد شده نتيجه ستمگرى و افترا و دروغ خود آنهاست.

آيه چهارم-( قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً- 13/ مائده) قساوت قلبشان را خداوند با دليل بيان مى‌كند كه( فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ، وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ ...- 13/ مائده) در باره عدّه‌اى از بنى اسرائيل است كه مى‌گويد بخاطر اينكه ميثاق و پيمان با پيامبرشان را شكستند بچنان سرنوشتى دچار شدند.

و در آيه قبل مى‌گويد:( لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ ... فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ‌- 12/ مائده) پس مى‌بينيم بعد از نشان دادن همه راهها و اتمام حجّتها و بشارت و انذارها باز كفر مى‌ورزند و نتيجتا راهى بحقّ ندارند و از مزاياى ايمان و پاداش و وصول به رضوان خداى محرومشان مى‌كند، پس:

سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً

و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ‌

فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى‌

برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)

نام کتاب : ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن نویسنده : راغب اصفهانى، حسين بن محمد    جلد : 1  صفحه : 581
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست