: خَبَتِ النّار
تَخْبُو- يعنى لهيب و شعله آتش فرو نشست و از خاكستر پوششى بر آن قرار گرفت.
اصل- خِبَاء[1]- پردهاى است كه چيزى با آن پوشيده شود، غلاف و پوست يا پوست خوشه
گندم را نيز- خباء- گويند.
خداى تعالى گويد: (كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً- 97/ اسراء).
يعنى: (هر گاه آتش فرو نشيند لهيب و شعلهاش را فزون كنيم).
خبأ
: در عبارت، يخرج الخَبْء: (آن را از پنهانى آشكار مىكند).
خبء- در باره هر چيزيكه پوشيده و پنهان باشد بكار مىرود.
جارية خُبَأَة-
دوشيزه خرد سالى كه گاهى ظاهر و گاهى پنهان شود.
الخِبَاء- نشانه و علامتى در جاى پنهانى.
ختر
: الخَتْر- يعنى نيرنگ و خدعهاى كه انسان در آن
قرار مىگيرد و مىافتد. و بخاطر كوشش در حيلهگرى ضعيف و زبون مىگردد.
خداى تعالى گويد: (كُلُ خَتَّارٍ كَفُورٍ[2]- 32/ لقمان).
[1] خباء در معنى خيمه و خرگاهى كه از پشم يا كرك بافته مىشود و
با دو يا سه ستون برپا مىشود. استخباء الخباء- خيمه را بر پاداشت و داخل آن شد
جمع خباء و خباء- اخبيه- است( صحاح- مصباح المنير).
[2] تمام آيه چنين است: وقتى كه موجى چون ابرهاى تاريك در دريا
آنها را در ميان گيرد با اخلاص خدا را بكمك مىطلبند همينكه نجاتشان داديم و بخشكى
رسيدند گروهى از ايشان كه مؤمنند راه انكار در پيش نمىگيرند زيرا آيات خدا را
انكار نمىكنند مگر نيرنگ باز ناسپاسى، در ذيل اين واژه، در تفاسير دو حديث آمده
است: اوّل-« ما اختر قوم بالعهد الّا تسلّط عليهم العدّو» هيچ قومى در عهد و پيمان
نيرنگ نكرد مگر اينكه دشمن بر ايشان چيره شد. دوّم-« العاقل عقور و الجاهل ختور»
يعنى دانا در گذرنده، و بخشنده است ولى نادان نيرنگ باز و فريبكار.( الوسيط ج 1 ص
216- مجمع البحرين 3/ 283- لس 4/ 229).