گاهى واژه- خَتْم-
در معنى بدست آوردن اثرى از چيزى است، باعتبار نقشى و اثرى كه از ختم يعنى مهر
كردن حاصل مىشود.
و گاهى هم واژه- خَتْم- در معنى به پايان رسانيدن چيزى توجيه و بيان مىشود، در اين معنى
گفتهاند:
ختمت القرآن- يعنى خواندن قرآن را بپايان رساندم و به آخرش رسيدم.
و در آيات (خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ- 7/ بقره) و (قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ
أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلى قُلُوبِكُمْ- 46/ انعام) كه اشارهاى است بجريان عادتى كه خداوند انسان را بر آن
قرار داده است كه هر گاه انسان كارش در اعتقاد باطل و انجام گناهان و محظورات
بنهايت رسيد و به هيچ روى نگرشى و توجّهاى بحقّ در او نباشد، آن اعتقاد و انجام
پياپى گناهان حالتى را در او بوجود مىآورد كه ديگر عادت بانجام معاصى و گناهان را
نيكو مىشمرد گوئى در آن حالات بوضعى كشانده مىشود كه دل و جانش براى پذيرش حقّ و
ايمان بسته و مهر شده است.
و بر اين اساس است آيه (أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ
اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ، وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ-
108/ نحل).
و نيز در اين آيه خداى عزّ و جلّ فرمايد: (وَ
لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا-
28/ كهف).
بكار رفتن- إغفال- بصورت استعاره در همان معنى است كه گفته شد و
همينطور استعاره- أكنّة در آيه زير (وَ جَعَلْنا عَلى
قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ در آيه (وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً-
13/ مائده).
جبّائى مىگويد: (خداوند دلهاى كفّار را مهر مىزند تا دلالتى بر كفر
كافران باشد و فرشتگان آنها را بشناسند و براى ايشان چيزى نخواهد نظر جبّائى چيزى