عصا در دستان يا چوپانان و اجير شدگان،
آنهائى كه غالبا در كودكى پدر و مادر از دست مىدادند، و درس ناخوانده و استاد
نديده بودند و بگفته فرعون مصر، دستانشان بدون دستيارههاى زرّين، و لباسشان از پشم
نادوخته بهم بر نيامده گوسپندان و شتران بوده خارهاى مغيلان در پاهاشان مىخليد و
نعلين و كفشهاى خويش وصله بر وصله مىزدند و مىدوختند.
مردانى كه حتّى سرپناهى نداشتند و در سايه درختان بيابانى و غارها با
خداى خويش به راز و نياز و نيايش مشغول بودند، در شن زارها، و كوهستانها، بدون
واسطه با هر چه كه كلّ هستى است مربوط مىشدند.
اكنون از خويش سؤال كنيم، چرا آنچنان انسانهائى، نامشان گفتارشان،
كردارشان، لحظه لحظه انديشه و دردهاشان و كتاب زندگانى پر شكوهشان در خطّ سير
طولانى تاريخ همواره مورد توجّه ميلياردها انسان در تمام زمانها قرار گرفته و
كوشيدهاند آنها را سرمشق حيات خويش قرار دهند.
امروز چهار پنجم جمعيّت زمين شيفته و مؤمن راه انبياء هستند راستى
كدام فرمول جبرى تاريخ و چه دستگاه كامپيوترى در باره آنچنان انسانهائى اينچنين
نفوذ و اثرى را مىتواند توجيه كند.
مگر نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، زكريّا، الياس، ادريس، و بالاخره
محمّد 6 كه درود خداوند و درود تمام پاكان روزگار نثار ارواحشان باد، چه
گفتهاند و چه داشتهاند كه چنين اعجازى آفريدهاند؟
مگر نمىبينيم چگونه زورمندان عالم و مدّعيان عدالت و بشر دوستان با
تمام قدرت و تجهيزات براى محبوبيّت و پيشبرد روش خويش و سيستمهاى حكومتىشان شب و
روز تلاش مىكنند، وعده مىدهند، قدرت نمائى مىكنند و سه چهار قرن است صدها مليون
انسان ضعيف و ستمديده را قربانى مطامع خويش نمودهاند و از فرداى مرگشان نه تنها
مردم عزادارشان نمىشوند بلكه شادمانى هم مىكنند.
چگونه است كه در هر سال دو سه مليارد نفر به ياد و تولّد پيامبران از