مردان غير سخن نگوئيد تا در دلشان با هوسها
بشما طمع نكنند بلكه با آزرم و وقار و پسنديده سخن گوئيد- وَ
قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً، نيكو و متين با همه سخن
گوئيد).
خُضُوع- همان- خشوع- است يعنى فرو افتادگى و نرمى
كه قبلا گفته شد (در واژه خشع).
رجل خُضَعَة- مرد بسيار افتاده و فروتن.
خَضَعْتُ اللّحم- يعنى گوشت را تكّه
تكّه كردم و بريدم.
ظليم أَخْضَع-
شتر مرغ كج گردن.
خط
: الْخَطُّ مثل مدّ است يعنى كشيدن و
ادامه يافتن، هر چيزى هم كه طولى دارد خَطّ گويند.
خُطُوط انواعى دارد كه مهندسين در باره سطح و
دايره و منحنى و شكسته و برگشته يا منكسر از آنها ياد مىكنند و هر سرزمينى كه
طولش زياد است بخط تعبير مىشود مثل خَطّ يمن- كه نيزههاى خَطِّيّ آنجا معروف است و هر جائى كه انسان آنجا را براى خودش خطّ بكشد و
حفر كند، مىگويند:
خَطٌّ و
خِطَّةٌ- زمين خشك بىباران است كه در ميان دو سرزمين پر باران حاصل خيز
قرار گرفته، گوئى كه در ميان آندو زمين مثل خطّى شكسته است و از آن دو جدا است.
كتابت و نوشتن هم بِخَطّ تعبير شده است.
خداى تعالى گويد: وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا
مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ[1]-
[1] عموم مفسّرين از آن جمله شيخ طوسى و فخر رازى در آيه فوق هم
نظرند: كه هذا القرآن ممّن لم يكتب و لم يقرأ عين المعجزه: اين قرآن از كسيكه خط و
كتابى قبل از نبوّت و اظهار آن نداشته عين معجزه و معجزهاى است كه تاريخ بشر و
عموم فصحا و بلغاء در برابرش خضوع نموده و اقرار كردهاند كه قرآن برترين بيان و
كلام بشرى است.
قسمت پايانى آيه فوق بهترين برهان و دليلى است بر اينكه قرآن
بر پيامبر6 وحى شده و از سوى خود او نيست كه مىگويد إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ- 48/ عنكبوت) يعنى اگر غير از آن بود كجروان و گمراهان و كج انديشان
در وحى بودن قرآن و اينكه از ناحيه خودت نيست در گمان مىافتادند و ديگر اينكه
بگفته ابن سينا چون پيامبر6 صادق مصدّق، يعنى راستگوئى است كه معاصرينش بصداقت
و راستگوئى و امانت تصديقش كردند بنابر اين همه ترديدها در باره قرآن و محتواى آن
از بين مىرود و. شك و ريبى باقى نمىماند كه قرآن بپيامبر6 وحى شده است و قبلا
هيچ كتابى را نخوانده و ننوشته، عبارت- متن كتاب- در آيه فوق افاده عموم مىكند يعنى
تو پيش از اين هيچ كتاب و نامهاى را نخواندهاى بلكه هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ- 49/ عنكبوت) آياتى روشن است و دلهاى دانشمندان و علماء آن را درك
مىكنند لذا عبارت وَ ما
يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا الظَّالِمُونَ- 49/ عنكبوت).
در پايان آيه، يعنى تنها ستمكارانند كه در اثر شرك و ظلم و
كفر قرآن را كه بر هم زننده منافع غير انسانى ايشان است انكار مىكنند زيرا اگر
ظالمى يا مشرك و كافرى قرآن را كه وحى است مىپذيرفت ديگر ستم پيشه و كافر نيست و
اگر غير اين بودى عجيب بود.
بنابر اين آنكه ظالم نيست و كسانيكه مثل قبيله أبو ذرها و
سلمانها و ساير رهروان عدالتند حقيقتا بر آستان اللّه سر مىنهند و اطاعتش را
پذيرا مىشوند، آيات ديگر كه مؤيّد آيه فوق است چنين است: