دَرَجَ الشّيخ و الصّبيّ
دَرَجَاناً- يعنى مثل بالا رفتن از نردبان آن، پير مرد و كودك آرام راه
مىروند.
الدَّرْج- بستن و چيدن جامه و لباس و
نامه.
دَرْج- پيچيده شده.
الدَّرْج- بطور استعاره براى مرگ و
مردن بكار مىرود مثل واژه الطّىّ كه در همان معنى است يعنى پيچيده شدن عمر.
طوته المنيّة- مرگ او را درهم پيچيد.
دبّ و دَرَجَ-
يعنى كسيكه زنده است و راه مىرود و نيز كسيكه مىميرد و همه چيزش درهم مىپيچد.
خداى تعالى گويد: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ^-
182/ اعراف).
يعنى: (از جائى كه نمىدانند آنها را درهم مىپيچيم و بمرگ
مىرسانيم) گفتهاند: يعنى مثل كتاب بسته مىشوند كه عبارتست از بىخبر گذاردن، و
غفلت آنهاست مثل آيه وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا
قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا- 28/ كهف).
الدَّرَج- سبدى كه چيزى در آن
مىنهند.
الدُّرْجَة- پارچهاى كه در رحم شتر
مادينه مىگذارند.
گفتهاند- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ^- در آيه قبل يعنى آنها را بتدريج و كم كم مىگيريم (به فرجامشان و
عذابشان مىرسانيم) كه در حقيقت نزديك نمودن تدريجى ايشان بچيزى است، مثل بالا
رفتن و پائين آمدن از پلّهها و مكانها كه با آرامى و تدريجا انجام مىشود.
الدُّرَّاج- مرغ و پرنده رنگين كه با
وقار و آرامى راه مىرود.
درس
: دَرَسَ (كهنه شد)،
دَرَسَ الدّارُ- يعنى اثرى از خانه باقى است چون باقى ماندن اثر چيزى بعد
از آبادى در حكم پاك شدن و از بين رفتن خود آن چيز