امّا همينكه مرگ محتوم جدّم فرا رسيد و
دستهاى مرگ او را فرو گرفت اكنون در قبرش تنها در گرو عمل خويش است و هر تجاوزى كه
مرتكب شده مىبيند سپس خلافت جدّم كه شما خوب مىدانيد چگونه بود و شما هم چگونه
بوديد بسر رسيد و به پدرم يزيد منتقل شد و او كار شما را با هوى و ميلى كه در پدرش
بود عهدهدار شد، او با سوء فعل و زياده روى بر نفس خويش، كه شايسته خلافت بر امّت
محمّد 6 نبود بر مركب هوى و هوس نشست، و خطاهاى خود را نيكو شمرد و آنچنان گستاخانه
بر خداى گام برداشت، و ستمگرى نمود كه خون و حرمت اولاد رسول 6 را حلال شمرد،
مدّت عمر، و خلافتش كوتاه شد و اثرش منقطع گرديد، و با عمل خويش در قبر همراه، و
دست بگيريبان شد.
او در حالى به قبر سپرده شد كه در گرو گناهان خويش است و وزر و بالش
و آثار كردارش باقى ماند، او اكنون به مجازات عمل خويش رسيده است، سپس گريست و گفت
من بيعت خود را از شما برداشتم و السّلام[1].
نويسندگان رسائل اخوان الصّفا مىنويسند: اى برادر سپس بدان و آگاه
باش كه
[1] مسعودى مىنويسد:« معاويه بن يزيد پس از يك هفته كشته شد و
بعضى گفتهاند بنى اميّه مسموش كردند، و نيز گفتهاند: طاعون گرفت سنّ او 22 سال
بود، وليد بن عتبه بر او نماز خواند هنوز تكبير دوّم نگفته بود كه بر روى در افتاد
و درگذشت و بعد عثمان بن عتبه نماز ميّت را خواند» اين مورّخ كه تمام مستشرقين او
را هردوت شرق و نظرات او را صائب و صادق مىدانند مىنويسد:
« و ليزيد مثالب كثيرة، من شرب الخمر و قتل ابن بنت الرّسول،
و لعن الوصى و هدم البيت و احراقه و سفك الدّماء و الفسق و الفجور و غير ذلك ممّا
قد ورد فيه الوعيد بالياس من غفرانه».
يزيد خطاها و عيوب فراوانى داشته است كه عبارت از مى خوارگى
كشتن فرزند پيامبر6 و لعن بر وصىّ و جانشين پيامبر6 و ويرانى خانه خداى و
سوزاندن آن، ريختن خون بىگناهان و فسق و فجور و غير از اينها كارهائيكه بيم و
وعيد براى يأس از آمرزش خداى در آنها وارد شده است.( مروج الذّهب 3/ 73 مسعودى)
جلال الدّين عبد الرّحمن بن ابو بكر سيوطى مىنويسد:« فقتل و جيء برأسه حتّى وضع
بين يدى ابن زياد، لعن اللّه قاتله و ابن زياد معه و يزيد ايضا».
حسين بن على كشته شد و سرش را پيش ابن زياد آوردند كه لعنت بر
قاتل و كشنده حسين( ع) و ابن زياد با او همچنين بر يزيد باد.
و لما قتل الحسين و بنو ابيه بعث ابن زياد برءوسهم الى يزيد
فسّر بقتلهم ...
همينكه حسين( رض) و برادرانش كشته شدند، ابن بزياد سرهاشان را
براى يزيد فرستاد و يزيد با. كشته شدن آنها شادمان شد ... و مورد بغض و كينه مردم
قرار گرفت و حقّ هم همين بود كه باو بغض بورزند، سپس اهالى مدينه از بيعت او سرباز
زدند و لشكر فراوانى بمكّه و مدينه روانه كرد، و واقعه حرّه بوجود آمد كه مدينه را
غارت كردند و بآنان تجاوز نمودند.
مسلم در صحيح خود روايت كرده است كه پيامبر6 فرمود:« من
اخاف اهل المدينه اخافه اللّه و عليه لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»( تاريخ الخلفاء/ سيوطى 209- 210) حالا
چرا آقاى ابو حامد از اين همه واقعيّات چشم مىبندند و قلندر وار تجاهل مىكنند
معلوم نيست تاريخ داورى كرده و خواهد كرد.
ذهبى مىگويد: اين عمل يزيد بود، باضافه شرب خمر و كارهاى
منكر ديگر( مآخذ فوق).
ابن اثير مىنويسد: حجّ يزيد فى حياة ابيه فلمّا بلغ المدينه
جلس على الشّراب له فاستأذن عليه ابن عبّاس فقيل له ان وجد ريح الشّراب عرفه ...
او در زمان پدرش معاويه براى حج بمدينه رسيد و بر مى خوارگى
نشست كه ناگاه ابن عبّاس به ديدنش آمد و چون گفتند او با استشمام مىفهمد آنها را
پنهان كرد.( الكامل فى التّاريخ 3/ 317- ابن اثير جزرى شافعى) در واقعه حرّه 330
نفر از قريش و مهاجر بدست سپاهيان يزيد كشته شدند.
و يكى از علل شيوع اخبار جعلى از سوى طرفداران بنى اميّه و
سايرين دور نگاهداشتن جامعه از همين آياتى استكه سه نمونه آن در بالا ذكر شد و با
همان شيوه مسائلى ديگر طرح مىكردند تا جامعه را از قرآن فراموشى دهند.