«و قد كان فى ظنّى انّ الرّاغب معتزلى فانّ
كثيرا من النّاس يظنّون انّه معتزلى».
يعنى: تحقيقا بگمان من راغب اصفهانى معتزلى است و بيشتر مردم هم او
را به يقين معتزلى مىدانند (بغية الوعاة 2/ 297) فخر رازى اشعريش بحساب آورده و
شيخ بهاء الدّين عاملى او را با نام امام و علّامهاى كه لقب امير المؤمنين را در
تمام آثارش تنها در باره على 7 بكار مىبرد، او را نه اشعرى و نه
معتزلى مىداند، راغب در همين كتاب و ساير آثارش همواره از عمر و ابو بكر احاديثى
را با عبارت (رضى اللّه عنه) نقل مىكند و پيشوايان فرق مذهبى بخصوص مذاهب شافعى،
و حنفى را با احترام نام مىبرد و از آنها روايت نقل مىكند مگر آنجا كه نقدى ادبى
و علمى لازم بداند كه در آن صورت با عفّت كلام و شهامت علمى اظهار نظر مىكند.
سيوطى مىگويد: در پشت كتابى از- قواعد صغرى- تأليف عبد السّلام چنين
ديدم كه بدر الدّين زركشى نوشته بود، امام فخر الدّين راغب را از ائمّه سنت و با
غزالى قرين و همسنگ دانسته است و سپس عبارت فوق يعنى- فان كثيرا من النّاس يظنّون
انّه معتزلى- را ياد آورى مىكند (بغية الوعاة/ سيوطى 2/ 297) اكنون ببينيم خود
راغب چگونه معتقد است:
در ذيل واژه- جبر- مىنويسد: گاهى مىگويند واژه جبر در مطلق اصلاح
بكار مىرود، مثل سخن على (رض):
يا جابر كلّ كسير و يا مسهّل كلّ عسير ..
اى خدائى كه اصلاح كننده دل و خاطر هر دل شكسته و آسان كننده هر
دشوارى هستى.
و گاهى واژه جبر در قهر مطلق گفته مىشود كه پيامبر 7 گفته
است
«لا جبر و لا تفويض».
يعنى: در جهان خلقت و از سوى خداى، نه جبر و نه تفويض است (اصلى است
كه بارها از سوى امام صادق (ع) بيان شد و در كتاب كافى آمده است متمّم آن اينست-
بل امر بين الامرين.
- يعنى در حيات بشر و اعمال او نه جبر و فشار مطلق و نه واگذاردن
كارها بطور مطلق هست، بلكه در ميان مرگ و حيات كه بكلّى از اختيار انسان خارج است
نوعى اختيار و آزادى هست كه انسانها