مىتوانند يا راه خير و يا طريق شرّ و بدى
را برگزينند كه گفت:
هو (الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ
أَحْسَنُ عَمَلًا- 2/ ملك) و در باره انسان باز گفت: (فَجَعَلْناهُ
سَمِيعاً بَصِيراً- 2/ دهر) (إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا
كَفُوراً- 3/ دهر) راغب سپس در قسمت ديگرى بعد از ذكر آيه: (الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ-
23/ حشر) ز نقل قول اشاعره و معتزله مىنويسد:
«و انكر جماعة من المعتزله ذلك من حيث المعنى فقالوا تعالى اللّه عن
ذلك»، و اين امر قابل انكار نيست كه امورى مانند مرگ و حيات و بيمارى در بشر جبرى
و گريز ناپذير است نه، چنانكه غلوّ كنندگان نادان مىپندارد، يعنى قائلين به جبر.
اينان دو گروهند.
1- يا كسى كه به روش خويش در معارضه و تعارض با ديگران خشنود است و
نمىخواهد آنرا با پذيرش حقّ تغيير دهد.
2- و يا كسى كه ناخشنود است ولى با وجود ناروا دانستن عقيده، و روش
خويش باز خود را بزحمت مىاندازد، گوئى كه چارهاى و راه ديگرى نيافته است، در باره
آنها خداى تعالى فرمود:
يعنى: خويشتن گروه گروه كرده و كار دين خود را نيز به تفرقه كشانده و
هر گروهى به آنچه پيش انسان هست و معتقدند شاد مانند.
سپس مىنويسد: قهر و چيرگى و غلبه خداوند جز بر مقتضاى حكمت نيست از
امير المؤمنين (رضى اللّه عنه) روايت شده كه گفته است.
«يا بارى المسموكات و جبّار القلوب على فطرتها شقيّها و سعيدها».
اى آفريننده و نظام بخش آسمانها و سرشت آفرين دلها و موجودات چه نيك
بخت و چه نگون بخت، فانّه جبر القلوب على فطرتها من المعرفه فذكر لبعض ما دخل فى
عموم ما تقدّم: پس خداوند دلها را از جهت معرفت و شناسائى بر فطرتشان