قرآن پيروى از- بو لهبها، قارونها،
ناباوران به اللّه و ناباوران به معاد و جهان جز او پاداش، افزون طلبان، فساد
انگيزان، نگهبانان جهل و خشونت و بالاخره قدم نهادن در ظلمتكده كفر و خود كامگى را
مردود مىدارد.
و از سوى ديگر، قرآن براى فرد و جامعه، جهانى از نور، علم، تفكّر،
عدالت، محبّت، شجاعت، برادرى، سعى و تلاش، جهان بينى، و شناخت آنچه كه هست، پيوند
و رابطه ميان جان و جهان و انسان، عبوديّت به اللّه، دفاع از شرف و ناموس، با
بهرهمندى از پرهيزكارى و بخشايشهاى الهى، ارائه راه رشد و بالاخره اميدوارى و
آرامش بخشى به روان مضطرب آدميان در باره فرداى پس از مرگ و رسيدن به رضوان
آفريدگار را تعليم مىدهد و مىآموزد، مىگويد.
اين كتاب مباركى است كه بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبّر و انديشه
شود و دانشمندان از آن پند گيرند و مفاهيم آن را يادآورى نمايند.
قرآن، راهنماى انسانها بسوى جهان ابدى است و هيچ انسانى از آن
بىنياز نيست، البتّه در صورتى كه بخواهد از حيوان زيستى گامى فراتر نهد.
بديهى است كسانى كه به نام علم و عالم فرمولهاى مأيوس كننده و منفى
به بشريّت عرضه مىكنند اصولا بگفته سعدى، اينان عالم نيستند زيرا علم، آلت تحصيل
مراد است نه مراد كلّى[1] علمى كه
پيوسته و رابطه انسانها را با گذشته و حال و آينده پاره مىكند و پردهاى از يأس و
نيستى و نااميدى در پيش انديشه و ديدگاه آدميان بياويزد، او بجاى علم، تاريكى و
جهل عرضه كرده و هرگز آنچنان تئوريها و
[1] عقل با چندين شرف كه دارد نه راهست بل چراغست در اوّل راه
آئين و طريقت، و خاصيّت چراغ آن است كه چاه از راه دانند و نيك از بد شناسند و
دشمن از دوست فرق كنند، كه شخص اگر چه چراغ دارد تا نرود بمقصود نرسد كه علم در آن
صورت حجاب باشد تا بقرائن معلوم شد كه علم آلت تحصيل مراد است نه مراد كلّى پس هر
كه به مجرّد علم فرود آيد آنچه به علم حاصل مىشود در نيامده( رساله چهارم از
سعدى- در اوّل كليّات چاپ شوريده شيرازى 1335 ه در بمبئى هندوستان).