فرضيّههاى منفى با آرزوها و نيازهاى از صفر
تا بىنهايت آدمى سازگار نيست.
او با اصرار تمام، خود را شاخص قرار داده و در نتيجه جهانى از
آزمندى، هوسناكى، بىبند و بارى و بت نفس و شهوت را بجاى نور و علم نشانده است.
و بگفته آن شاعر:
علم كز تو، تو را نبستاند
جهل از آن علم به بود صد بار
بايد كليد شهر علم و حقيقت را از كليد دارانى كه عملا جهانيان را از
غفلت و سرگردانى نجات دادهاند دريافت كرد، همانهائى كه فرا راه پر سنگلاخ و تاريك
زندگى، مشعلهاى فروزانى از اميدوارى به فرداى ابدى نهادهاند و بانگ برمىدارند
كه:
در كتاب زبور بعد از ذكر نوشتيم كه زمين را وارثانى از خدا پرستان
صالح و شايسته خواهد بود.
نگاهى به تاريخ قرآن
ابو عبد اللّه زنجانى در كتاب تاريخ قرآن، مىنويسد:
«قرآن با ارائه دهنده دين كامل و نعمت تامّ و تمام، براى تمام
انسانهاست، چنانكه سنّت الهى در آفرينش بر اين اساس است، كه خورشيد و آب، حيات
طبيعى موجودات را تأمين كنند و رويش آنها بدون آن دو عامل امكان پذير نيست،
همانطور هم، سنّت زندگى و رشد و رويش جان و نفس آدميان را بر پايه خورشيد نبوّت و
كتابش كه همچون آب، مايه حيات روحى است، قرار داده است، تابش خورشيد با نورش
هدايتگر طبيعت است و تابش و شعاع وحى هم با زبان و بيان آيات قرآن هدايتگر روان
انسانهاست، گفت: