نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 164
روزه نمىدانستند؛ بلكه آن را از امور دنيوى و در
شمار مسائلى چون امارت بلاد، تدبير امور جنگ و سياست رعيّت مىدانستند و در اين
گونه امور اگر مصلحت ايجاب مىكرد، مخالفت با نص رسول خدا (ص) را جايز مىشمردند.»
[1]
2- بدبين كردن مردم به مكتب امامت و متهم نمودن
امامان (ع) به قدرت طلبى، اخلالگرى در امنيّت جامعه و فتنهانگيزى و ايجاد اختلاف
در ميان امّت! [2]
3- مبارزه مستقيم با امامان از طريق ايجاد محدوديت
براى آنان، احضار ايشان به مركز خلافت، دستگيرى و به زندان افكندن و درنهايت به
شهادت رساندن آن بزرگواران.
4- جانبدارى همه جانبه- در چارچوب مصالح حكومتى- از
افراد، گروهها و جريانهاى سياسى و فكرى كه در خط دشمنى و ضدّيت با مكتب اهل بيت
(ع) قرار داشتند.
وجود چنين خطرات و توطئههايى در فرا راه مكتب امامت،
امامان (ع) را برآن مىداشت تا با همه توان در حفظ اين ميراث مهمّ رسالت بكوشند.
فرقههاى نوظهور
امام كاظم (ع) در آغاز امامت خود علاوه بر رويارويى
با توطئههاى ياد شده گروههاى فكرى جديدى را در برابر خود مىديد كه پيش از آن
وجود نداشتند. منشأ پيدايش و موضوع اصلى اختلاف اين گروهها مسأله امامت بود. اين
گروهها عبارت بودند از:
ناووسيّه: [3] كه معتقد بودند امام صادق (ع) نمرده و
نخواهد مرد تا زمانى كه ظهور كند و امرامامت را برعهده گيرد. ناووسيّه معتقد بودند
آن حضرت مهدى موعود است.
اسماعيليّه: كه اعتقاد داشتند پس از امام صادق (ع)
امامت به فرزندش اسماعيل منتقل شده است. اينان مرگ اسماعيل در زمان پدر بزرگوارش
را تكذيب كرده مىگفتند او از ديدهها پنهان شده و او «قائم» است.