نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 165
مباركيّه: [1] كه پس از امام صادق (ع) به امامت «محمد
بن اسماعيل بن جعفر» معتقد شدند. آنان گفتند: اسماعيل در حيات پدرش عهدهدار امامت
بود، ولى با درگذشت وى، پدرش امر امامت را بر عهده فرزند اسماعيل «محمد» گذاشت.
سمطيّه: [2] كه محمّد، پسر امام صادق (ع) معروف به
محمد ديباج را پس از آن گرامى امام مىدانستند.
فطحيّه: كه بر اين باور بودند كه پس از امام صادق (ع)
امامت به فرزندش عبدالله بن جعفر معروف به عبداللّه افطح [3] رسيده است. [4]
پيدايش اين فرقهها در آغاز امامت پيشواى هفتم (ع)
آنهم از درون بيت امامت، فضاى فكرى جامعه اسلامى را در اين مقطع حساس بيش از پيش
مسموم ساخت و رسالت موسى بن جعفر (ع) را در پاسدارى از سنگر امامت سنگينتر كرد.
محورهاى مهمّ فعّاليتهاى امام (ع)
تلاشهاى امام كاظم (ع) در پاسدارى از سنگر امامت در
دو محور عمده خلاصه مىشود.
1- نفى امامت ديگران
از آنجا كه درمقابل پيشواى هفتم (ع) افراد ديگرى نيز
داعيه رهبرى جامعه اسلامى و خلافت از پيامبر (ص) را داشتند، لازم بود امام (ع) در
نخستين گام، امامت آنان رانفى وحق را براى مردم روشن كند. در ميان مدعيان امامت و
رهبرى جامعه اسلامى در برابر جبهه امامت دو جريان عمده وجود داشت كه لازم است موضع
امام كاظم (ع) در برابر آنها تبيين شود.
الف- زمامداران معاصر: موضع پيشواى هفتم (ع) نسبت به
زمامداران معاصر خود منفى بود و آنان را نه تنها شايسته امامت نمىديد كه فاسق و
غاصب حق حكومت
[1]
- ازآن جهتبهاين گروه مباركيّه مىگفتندكه رهبرشان فردى به نام «مبارك» از
غلامان آزاد شده اسماعيل بود (فرق الشيعه، ص 69)
[2] - وجه تسميه اين گروه به سمطيّه از اين
جهت است كه رئيس آن «يحيى بن ابى سميط» نام داشت. (فرق الشيعه، ص 77)
[3] - وى را از آن جهت افطح مىگفتند كه سرش
و بنابه نقلى پاهايش پهن بود. (فرق الشيعه، ص 78)