حرام كرده و هر
آنچه را كه عقل طيب دانسته، آن را حلال شمرده است (1) و نيز امرى را كه عقلا معروف
تشخيص داده مىشود از نظر شرعى «مأمور به» و هر آنچه كه منكر شمرده مىشود، منهىعنه
دانسته است (2) و همچنين عدل و احسان عقلى را واجب و فحشاء و منكر را حرام كرده
است. (3)
در روايات متعدد
نيز بر اين اصل تأكيد شده كه هر فعلى كه انسان را به سعادت نزديك و از آتش دور مىكند
در شرع بدان امر شده و هرآنچه كه انسان را از بهشت سعادت دور مىكند شرع از آن نهى
كرده است (4) و نيز عاقل مرتكب كار قبيح نمىشود. (و 6)
استنفار: درخواست
كوچ براى يارى رساندن. واژه ياد شده به مناسبت در باب جهاد به كار رفته است.
اگر امام (ع) يا
نايب خاص او از گروهى براى جهاد استنفار كند، اجابت بر آنان واجب كفايى است (1)
وجوب ياد شده تا زمانى كه افراد قيامكننده براى جهاد در حد كفايت نباشند و نيز در
صورتى كه جهاد بر آنان واجب عينى باشد، مشروط به اذن پدر و مادر نيست. در صورت
قيام افراد به جهاد در حد كفايت در واجب كفايى، پدر و مادر مىتوانند مانع جهاد
فرزند شوند. (2)
اسلام: گرويدن به
آيين آسمانى نازلشده بر حضرت محمد (ص).
واژۀ اسلام
افزون بر معناى ياد شده برخود آيين و شريعت آسمانى آن حضرت نيز اطلاق شده است.
تفاوت اسلام به
مفهوم نخست با ايمان، در آن است كه اسلام به مجرد اقرار زبانى، به آيين آسمانى
تحقق مىيابد؛ اما در تحقق ايمان علاوهبرآن، اعتقاد قلبى و عمل به آيين آسمانى
لازم است. البته براى ايمان دو معناى ديگر نيز ذكر شده است؛ يكى عام كه هم معناى
اسلام است و ديگرى خاص كه عبارت است از شيعۀ دوازده امامى بودن. (1)
از اين عنوان در
بيشتر بابهاى فقهى سخن رفته كه به مهمترين مباحث آن اشاره مىشود:
راه ثبوت: براى
ثابت شدن اسلام فرد سه راه ذكر شده است:
1 - گفتار: كسىكه
شهادتين (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسولالله) يا
ترجمۀ آن دو را به هر لغتى بر زبان آورد، به اسلام او حكم مىشود (2) در
صورت لال بودن، اشاره بيانگر آن، كفايت مىكند. (3)
حكم يادشده، اختصاص
به كافر اصلى دارد؛ اما كيفيت تحقق اسلام در مرتد به نوع ارتداد و منشأ آن بستگى
دارد. اگر منشأ ارتداد، انكار توحيد و رسالت بوده، گفتن شهادتين كفايت مىكند و
اگر انكار برخى