«اللهم انك تعلم انه لم يكن الذى كان منا منافسة فى سلطان، و لا
التماس شىء من فضول الحطام، و لكن لنرد المعالم من دينك، و نظهر الاصلاح فى بلادك،
فيأمن المظلومون من عبادك، و تقام المعطلة من حدودك. اللهم انى اول من أناب، و سمع
و أجاب، لم يسبقنى الا رسول الله (ص) بالصلاة». (3)
«بار خدايا تو خود مىدانى كه آن چه از ما رخ داده و درگيرىهايى
كه با قاسطين، ناكثين و مارقين داشتهايم، هيچكدام براى مبارزه و رقابت در جهت
چنگ اندازى به قدرت نبوده، و نه براى به دست آوردن چيزى از متاع ناچيز و بىارزش
دنيا و لكن هدف ما اين بود كه نشانهها و آثار و آيات بيّنات دينت را به جايگاه
اصليش بازگردانيم و بار ديگر چراغ هدايت را فرا راه بندگانت روشن كنيم. اصلاح و
بازسازى امور را در سرزمينهاى تو، به پيروزى رسانده آنرا علنى و آشكار سازيم. تا
ستمديدگان از بندگانت، در امنيت به سر برند و فرامين و احكام تعطيل شده دين برپا و
اجرا گردد. بارخدايا من نخستين كسى هستم كه پاسخ دادم و من در اين كار پيشگام بودم
و كسى جز پيامبر در به جا آوردن نماز بر من پيشى نگرفت».
سبط ابن جوزى در تذكرة الخواص اين خطبه را با مختصر تفاوت نقل كرده
و قاضى نعمان نيز اين فصل را در جلد دوم دعائم الاسلام از امام (ع) روايت كرده
است؛
3. مبارزه با عوامل فشار و استكبار: عوامل فشار و استكبارى همواره
منشأ فساد و گمراهى در روابط واحدهاى بشريند و مبارزه با اين عوامل تضمينكننده
برقرارى روابط سالم بين المللى است.
امام در اين رابطه، جنگ داخلى را محكوم و آن را سرگرمكننده در
برابر فتنۀ اصلى جنگ مىشمارد:
«و لكنا انما أصبحنا نقاتل اخواننا فى الاسلام على ما دخل فيه من
الزيغ و الاعوجاج، و الشبة و التاويل، فاذا طمعا فى خصلة يلم الله بها شعثنا، و
نتدانى بها الى البقية فيمام بيننا، رغبنا فيها، و أمسكنا عما سواها». (4)
«و لكن ما وقتى به خود آمديم، مشاهده كرديم با كسانى كه در اسلام
با ما برادرند، به خاطر لغزش و انحراف و كجى و اشتباه و تأويل حقايق، ناگزير از
جنگ شدهايم و اميدوار شديم در انتخاب شيوه ديگرى كه خداوند با آن پراكندگى ما را
به وحدت و همبستگى مىبخشد و بدان وسيله ما در ميان خود با يكديگر نزديك مىشويم،
به اين شيوه تمايل پيدا مىكنيم و از شيوههاى ديگرى كه بوده دست برمىداريم».
هنگامىكه جنگ داخلى بر امام تحميل شد، امام سعى كرد با قبول حكميت
دشمن را از ادامۀ جنگ باز بدارد و با تبيين اين اصل كه فساد داخلى راهگشاى
اقتدار استكبار است، راه را براى تكرار جريانهاى جنگطلب داخلى مسدود كند.
امام (ع) گرچه با كيفيت طرح حكميت، از همان آغاز مخالف بود و آن را
يك توطئه براى نجات از شكست قطعى از طرف معاويه به دستيارى عمروعاص و ايجاد اختلاف
در صفوف متشكل جبهه امام و منصرف كردن ذهنها از مسئلۀ جنگ تلقى مىكرد، اما
در برابر شورش خوارج كه قبول چنين پيشنهادى را در تمام شرايط، محكوم و اصولا
مشروعيت حكميت را نفى مىكردند، آن را راهحل منطقى در برخى شرايط مىداند كه