responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 1  صفحه : 639

تشخيص ضرورت آن بر عهده امام مسلمين است؛

4. جهاد وسيله هدايت: تأثير جهاد در هدايت به‌طور مستقيم نيست، تا با اصل: (لاٰ إِكْرٰاهَ فِي اَلدِّينِ‌) ناسازگار باشد. هدايت‌گرى جهاد به دليل زمينه‌سازى شرايطى است كه هدايت را به دنبال دارد.

امام (ع) در برترى هدايت بر جهاد مى‌گويد:

«أما قولكم: أكل ذلك كراهية الموت‌؟ فو الله ما ابالى، دخلت الى الموت او خرج الموت الى. و اما قولكم شكا فى اهل الشام! فو الله ما دفعت الحرب يوما الا وانا اطمع ان تلحق بى طائفة فتهتدى بى، و تعشو الى ضوئى، و ذلك احب الى منان اقتلها على ضلالها، وان كانت تبوء بآثامها». (5)

«اما گفتارتان كه: آيا اين همه تأخير در اقدام و شروع به جنگ به خاطر مكروه شمردن مرگ است‌؟ سوگند به خدا براى من فرقى ندارد، من به آغوش مرگ وارد شوم، يا مرگ به سوى من درآيد. اما گفتارتان كه گويى من در مورد مردم شام كه در باطلند ترديد دارم و به خاطر اين، جنگ را آغاز نمى‌كنم، سوگند به خدا اگر آنان به دست من هدايت يابند و با بينش و بصيرت و ديد ضعيفى هم كه دارند به سوى نور من راه پيدا كنند، چنين نتيجه‌اى براى من محبوب‌تر است از اين‌كه آنها را در حال گمراهيشان بكشم. گرچه سرانجام آنها به لغزش‌ها و.

گناهانشان باز خواهند گشت».

امام (ع) در جريان صفين سعى بر آن داشت كه با تأخير انداختن جنگ، مهلت بيشترى به فريب‌خورده ها بدهد، تا به راه نجات كشانده شوند. مردم كوفه بدون توجه به عمق روش امام، اعتراض مى‌كردند كه ما زنان، فرزندان و خانه‌هايمان را رها كرده و به اين صحنه آمده‌ايم تا شام را به وطن بزرگ اسلامى بازگردانيم، اين امروز و فردا كردن و دست روى دست گذاردن علتى نمى‌تواند داشته باشد، جز اين‌كه كسى از مرگ بترسد و يا ترديدى در گمراه بودن مردم شام داشته باشد. در چنين شرايطى بود كه امام (ع) با بيان اين سخن، پاسخ آنها را مى‌دهد؛

5. حفظ اصول و مقررات عمومى: هنگامى‌كه اصول زير پاگذارده، قوانين ناديده گرفته، مرز حدود مقررات شكسته شود و اصل اباحه اساس خودكامگى شود؛ در واقع انسان، جامعه و روابط بشرى در مخاطره جدى قرارگرفته است. چنانكه امام (ع) مى‌فرمايد:

«و أما ما سألت عنه من رأيى فى القتال، فان رأيى قتال المحلين حتى ألقى الله، لا يزيدنى كثرة الناس حولى عزة، و لا تفرقهم عنى وحشة، و لا تحسبن ابن أبيك - و لو أسلمه الناس - متضرعا متخشعا، و لا مقرا للضيم واهنا، و لا سلس الزمام للقائد و لا وطىء الظهر للراكب المتقعد». (6)

«و اما در مورد آنچه سئوال كردى و نظر من را در زمينه جنگ پرسيدى. البته نظر من مبارزه يا جنگيدن در برابر كسانى است كه حدود را مى‌شكنند و به اصول و مقررات احترام قائل نيستند؛ تا آنجا كه خدا را ملاقات كنم. در اين راه نه فزونى مردم برگرداگردم بر عزت و غرورم مى‌افزايد و نه پراكندگى آنان و تنها ماندنم مرا به وحشت مى‌افكند. درباره فرزند پدرت گمان مبر گرچه مردم تنهايش بگذارند كه در برابر دشمن سر تسليم فرو آورده و خضوع كند و ستم كشى و رضايت به ظلم پيشه كند. نه سستى و ضعف نشان دهد و نه به راحتى و سهولت لجامش را به دست دشمن بسپرد و پشتش را براى دشمن كه به سواركشى خوگرفته، هموار سازد».

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 1  صفحه : 639
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست