ماجراى آفرينش و تولد زمين به طرز شگفتانگيز و اسرارآميز
«دحوالارض» نشانه از آن دارد كه سرزمين حرم چكيدۀ اسرار تاريخ و سرنوشت زمين
بوده و دربرگيرنده تمامى بركات، نعمتها و ويژگىهاى وصف ناپذير آن است كه هر چه
اين بركات و نعمتها شمارش شوند بر آن پايانى متصور نيست (1) (وَ إِنْ تَعُدُّوا
نِعْمَةَ اَللّٰهِ! لاٰ تُحْصُوهٰا).
سرزمين حرم كه در آن اعمال حج انجام مىشود، مناسبتى تنگاتنگ با
اعلان برائت دارد. زيرا اين سرزمين، جايى است كه وحى و توحيد از آن آغاز شده و
مبارزه با شرك و پاكسازى مشركان در آن انجامشده است.
اگر كهكشان شيرى را تجلّى گاه آفرينش و منظومه شمسى را مظهر عظمت
اين كهكشان عظيم و زمين را مجمع رموز اين منظومه بزرگ بدانيم با موقعيت «حرم» در
آفرينش بيش از پيش آشنا مىشويم.
قبل از هركس اين فرشتگان بودند كه با عظمت و اسرار اين سرزمين آشنا
شدند و بر آنها كه شاهد تولد شگفتانگيز زمين از درون اين قطعۀ اسرارآميز
بودند، از همان ابتدا دل به عشق آن سپردند و نخستين خيل حاجيان حرم را تشكيل دادند
«و كان اول ما حجّت اليه الملائكه». (2)
اين عمل ملائكه براى انبياء (ع) و همۀ انسانها سنت گشت تا
روز واپسين قيامت (3) وسيلۀ كسب فيض و بركت براى انسان باشد.
فرشتگان كه در ملكوت با بيت معمور آشنا بودند در حرم و بيت كه
محاذى آن بود (4) ستونهاى بيت را برافراشتند. (5)
اگر آدم ابوالبشر دهها بار حج خانه خدا به جا آورد (6) و براى
تشرف به اين سرزمين پا را برهنه نمود (7) به خاطر دستيابى به گنجهاى نهان، بركات
بىپايان و اسرار و رموز وصفناپذير اين سرزمين بوده است.
آدم كه از دستيابى به آن همه بركات و فيوضات «حرم» شگفتزده شده
بود از خداوند خواست كه آن را از ذريهاش دريغ ندارد و اين دعا، مستجاب شد. (8)
نوح با كشتى خود بر بيت طواف كرد تا بر جودى استقرار يافت (9) چون
كه بيت، عتيق بود و در آب، غرق نگرديد (10) تا يكبار ديگر ناجى انسانها از غرقاب
هلاك باشد.
هود و صالح نيز به كرات از بركات حرم متنعم گشتند و پا بر اين خان
نعمت بيكران الهى نهادند (11) و ديگر پيامبران خدا هر كدام به نوبۀ خود از
آن بهرهها گرفتند و ره به نهانگاه اسرار آن يافتند و به معرفت خويش افزودند. (12)
ابراهيم و اسماعيل (ع) گرچه اركان بيت را رفعت بخشيدند، اما نه
نخستين زائر بيت بودند و نه آخرين آنها، ابراهيم مؤذن حج بود (13) و مراسم و
مناسكش كاملتر از گذشته و حجش با شكوه تر و بنيان توحيديش استوارتر بود و به همين
دليل حج اسلام حج ابراهيمى لقب گرفت و لباف و مغز مراسم او صبغۀ توحيدى
يافت.
خضر پيامبر از آن جهت به عمر جاويدان رسيد كه آب حيات زمزم نوشيد
(14) و از ديدگان نا اهل پنهان گشت تا همه سال شاهد مراسم و مناسك باشد (1) و در
امان به دعا بر مؤمنان بنشيند (16) و مونس ولى زمان و حجت غائب عصر (عج) باشد.
(17)