ديگرى در خصوص حاكميت وجود داشت كه تلاش مىكرد آزادى و شخصيت
انسان را حاكم بر قدرت كند و ارزش نظم را بر عدالت چيره سازد. طرفداران حقوق فطرى
را مىتوان در زمره اين گروه قرار داد. در واقع نتيجه واكنش در برابر حاكميت مطلق
اين بود كه دولتى كه پاى از دايره اختيار ضرورى خود بيرون نهد و به حريم آزادى و
حقوق طبيعى مربوط به شخصيت انسان تجاوز كند، غاصب و نامشروع است و ملت حق دارد در
برابر جنين حكومتى مقاومت كند. تجربههاى دو جنگ جهانى و زيان حكومتهاى فاشيسم در
ايتاليا و نازيسم در آلمان به انسان آموخت كه حكومت و ولايت مطلق از آن خداست و
حتى به دولت منتخب مردم، نبايد چندان اعتماد كرد كه گريبان ملت را به دست گيرد و
به هر جا كه خاطرخواه اوست ببرد. (1)
تشكيل سازمانهاى بينالمللى و عضويت دول در اين سازمانها و قبول
تصميمات اين سازمانها از جانب دولتها نشانه آن است كه حاكميت دولت در صحنه بينالملل
مطلق نيست و اگر دولتها بخواهند امنيت و صلح استقرار پيدا كند بايد حاكميت محدودى
براى خود بشناسند. برخى نيز اعتقاد دارند حاكميت، اختيار و صلاحيت بدون قيد و شرط
و بدون رعايت قواعد حقوق نيست. حاكميت وقتى حاكميت مشروع است كه بر اساس موازين و
مقررات حقوقى ايجاد شود و شكل گيرد، به اين ترتيب نهتنها نمىتواند مطلق باشد،
بلكه محدوديت از مشخصههاى آن است. (2)
گروسيوس (Grotius) ، پوفندرف (Pufendorf) و بورلاماكى (Burlamqui) ضمن پذيرش
اصل حاكميت دولتها، معتقد به محدوديت حاكميت به وسيلۀ قواعد ناشى از حقوق طبيعى
هستند. قواعد حقوق طبيعى نظم برترى را نسبت به هرگونه نظم ديگر تجلّى مىسازند.
قواعد محدودكننده حقوق طبيعى خودزا و عينى هستند.
پس در مرزگذارى حدود حاكميت دولتها و همچنين در اعمال اقتدار در
درون دولتها مستقل از ميل و اراده آنها عمل مىكنند. (3 و 4)
منابع
1 - مبانى حقوق عمومى / 200؛ 2 - حقوق اساسى و نهادهاى سياسى /
137؛ 3 بايستههاى حقوق اساسى / 80؛ 4 - فقه سياسى 119/1.
حبس← وقف
حب الوطن← آزادى وطن
حرم
حرم، مكانى مقدس است كه بر اساس مباحث فقه سياسى، جنگ و جهاد در آن
مكانها با محدوديت هايى مواجه است.
يكى از تدابير و خط مشى اصلى اسلام براى حذف جنگ و جلوگيرى از آن
در سياست خارجى، محدوديت مكانى است. حرم از ديدگاه اسلام سرزمين مقدسى است كه نهتنها
اسرار تاريخ و سرنوشت انسان در آن رقم خورده است، بلكه تاريخ و سرنوشت زمين را نيز
در دل خود نهفته دارد. جفاست اگر نا آشنا به موقعيت معنوى آن، حرمتش را پاس نداشت.
از اين رو اسلام براى اين سرزمين احكام و مقررات خاصى مقرر داشته كه از آن جمله
حرمت قتال و خونريزى در آن است.