responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 3

باوليائه المستضعفين فى اعينهم. (10)

بازتاب اين آزمون الهى آنست كه مستكبران خود به سرنوشت مستضعفان دچار مى‌آيند. (11)

خصيصۀ كلى دار الاستضعاف آن است كه مردم در آن سرزمين قدرت آزاد انديشيدن و توان آزاد زيستن و امكان انجام مراسم و فرائض و آدابى كه به مقتضاى عقيده و فرهنگ خود بدان علاقه‌مندند، را نداشته باشند و مستكبران به دليل آنكه آزادى توده‌هاى مردم را خطر بزرگى نسبت به قدرت و منافع خود مى‌بينند، به معارضه با آنان برخيزند و راه‌هاى آزادى و احقاق حقوق را به روى آنها ببندند و به آزارشان بپردازند (12).

هر نوع اعمال فشار بر عليه توده‌هاى مردم و ايجاد درگيرى با آنان كه از خصلت استكبارى برمى‌خيزد، نشانۀ استضعاف و دليل وجود حالت استكبارى در يك جامعه است.

استضعاف و استكبار لازم و ملزوم يكديگرند؛ باهم به وجود مى‌آيند و توأم از ميان مى‌روند.

از اين رو قرآن - بر خلاف تصور برخى - هرگز استضعاف را نستوده است و مستضعف را به دليل استضعافش مدح نكرده است، بلكه آنها را به علت عدم تلاش در رهايى از استضعاف كه در حقيقت تلاشى است در جهت نابودى استكبار مورد نكوهش قرار داده است. (13)

گرچه استكبار علائم و بازتاب ها و خصلت‌هاى بسيار دارد كه هركدام از نشانه‌هاى استضعاف معلول يك يا چند خصلت استكبارى است، ولى عمده‌ترين خصلت مستكبر كه خصلت‌هاى ديگر استكبارى را به دنبال دارد، تفوق طلبى و خودبزرگ‌بينى و اصالت به خويش دادن است.

على عليه السلام همواره تأكيد مى‌كرد (14): هركس كه تصور كند بند كفش او از بند كفش ديگرى برتر است او از كسانى است كه در اين آيه به آنها اشاره شده است:

(تِلْكَ اَلدّارُ اَلْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي اَلْأَرْضِ وَ لا فَساداً)(15) و پيامبر (ص) به دليل ريشه‌كن كردن اين خصلت اصلى استكبارى بوده است كه به دليل شرايط اقتصادى خاص زمان خود همواره با دست خويش كفشش را وصله مى‌زد و لباسش را بازدوزى مى‌كرد (16 و 17).


1 - نساء / 97؛ 2 - نساء / 98 و 99؛ 3 - عنكبوت / 56؛ 4 - حج / 58؛ 5 - نساء / 43؛ 6 - جواهر الكلام 34/21 و 35؛ 7 - قصص / آيات 3 الى 6 و 30 الى 43؛ 8 - جواهر الكلام 21 / 36؛ 9 - قصص / 5؛ 10 - نهج البلاغه / خ 192؛ 11 - نهج البلاغه / خ 192؛ 12 - جواهر الكلام 38/21؛ 13 نساء / 75؛ 14 - تفسير الصافى 106/4؛ 15 - قصص / 83؛ 16 - نهج البلاغه / خ 160؛ 17 - فقه سياسى 308/3-304.

دار الاسلام

دار الاسلام، كشور و سرزمين امت اسلامى، و آن قسمت از جهان است كه در قملروى اسلام بوده و زندگى در آن تحت نفوذ احكام اسلام است.

فقها در تعريف دار الاسلام نظرات مختلفى ابراز داشته‌اند، و از اين رو نويسندگان و حقوقدانان نيز أن را به گونه‌هاى مختلف توصيف كرده‌اند. دائرة‌المعارف اسلاميه در تعريف دار الاسلام مى‌گويد: دار الاسلام سرزمين‌هايى است كه مردم آن به اسلام گرويده‌اند (1).

الموسوعة العربيه الميسره مى‌نويسد:

دار الاسلام به آن اراضى اطلاق مى‌شود كه اسلام در آن حكومت مى‌كند و احكام اسلام در آن اجرا مى‌شود، بدون آنكه قيد و شرط و مانعى در ميان باشد. با وجود اين بايد اكثريت مردم أن سرزمين مسلمان باشند. (2)

نام کتاب : فقه سیاسی نویسنده : عمید زنجانی، عباسعلی    جلد : 2  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست