در خاتمۀ اين جلسه كه هفت
ساعت به طول انجاميد، موافقت در تمامى اصول پنجاه و يكگانه قانون اساسى كه در پنج
فصل تنظيم شده بود، حاصل شد و در تاريخ 8 ديماه 1285 شمسى مطابق با 14 ذيقعده 1324
هجرى قمرى به امضاى مظفر الدين شاه و وليعهد او رسيد و در همان شب شاه درگذشت
(گويا شاه باوجود بيمارى سخت، فقط براى امضاى قانون اساسى زنده مانده بود) و
سرانجام مجلس شوراى ملى يس از چهار ماه اولين قانون اساسى را تقديم ملت كرد.
فصول پنجگانۀ قانون اساسى
مصوب ديماه 1285 هجرى شمسى، عبارت بودند از:
فصل اول: شامل چهارده اصل در
زمينۀ چگونگى تشكيل مجلس شوراى ملى (اصول 1 تا 14)؛
فصل دوم: شامل هفده اصل در
زمينۀ وظايف مجلس شوراى ملى و حقوق و اختيارات آن (از اصل 15 تا.
31)؛
فصل سوم: شامل هفت اصل دربارۀ
نحوۀ عرض و اظهار مطالب به مجلس (از اصل 32 تا 38)؛
فصل چهارم: مشتمل بر چهار اصل
در مورد طرح مطالب از طرف مجلس (از اصل 39 تا 42)، فصل پنجم: مشتمل بر 9 اصل دربارۀ
شرايط و نحوۀ تشكيل مجلس سنا (از اصل 43 تا 51).
منبع
فقه سياسى 161/1-158.
قانون اساسى (و ثبات آن)
طبيعت قواعد قانون اساسى دوام
و استمرار را مىطلبد، به طورى كه اين ويژگى بايد در تمامى اصول قانون اساسى يكسان
رعايت شود. قانون اساسى نمىتواند حاوى اصول و قواعدى باشد كه به هر دليلى توان
دوام و استمرار را نداشته و قادر به ادامۀ حيات در شرايط مختلف و متحول جامعه
نباشند.
همين ويژگى است كه از نظر
شكلى، كليت و عموميت اصول قانون اساسى را ايجاب مىكند. زيرا كه اصول، هر اندازه
كلىتر و عمومىتر باشند، توان دوام و ثبات آنها بيشتر است و در شرايط متحول جامعه
آسيب ناپذير مىمانند. خصلت ماهوى دوام و استمرار در قواعد حقوق اساسى از اهميت
فوق العادهاى برخوردار است. به طورى كه براساس آن، كار تدوين قانون اساسى، به
صورت يك كار دقيق علمى و فنى دشوار جلوه مىكند و از سوى ديگر، ميزان تحولات
سياسى، اقتصادى و اجتماعى و نيز شتاب اين تحولات در هر جامعهاى به گونه متفاوتى
رخ مىنمايد، كه تاثير مستقيم آن در تشخيص مسائل و اصول اساسى قابل دوام، ناديده
گرفتنى نيست.
البته اغلب، مسائل انتخاباتى
و شرايط و صلاحيتهاى مربوط به اشخاص حقوقى در قانون اساسى، بر عهدۀ قوانين عادى
سپرده مىشود. به ويژه مسائلى جون شرايط انتخابكننده و انتخاب شونده كه سخت به شرايط
فرهنگى و ميزان رشد سياسى و علمى افراد جامعه بستگى دارد و در مدت كوتاه تحت شرايط
مختلف قابل تغيير بوده و به تعبيرى پيوسته در حال تحول و شناور هستند.
تقسيم بندى قوانين به اساسى و
عادى در واقع براساس اين ويژگى مادى است كه در طبيعت قواعد حقوقى قابل تشخيص است،
به طورى كه برخى از اين قواعد بهشدت شكننده و به سرعت استثنا پذيرند و در مقابل،
بسيارى از قواعد كلى وجود دارد كه به ندرت و در شرايط خاصى نقص پذير هستند و يا
اصولا قانونگذار راه هر نوع استثنايى را بسته وكليت و دوام اصل را تضمين مىكند.