دوم: عهدنامههاى قراردادى كه
بين دو يا چند دولت معين منعقد مىشود و برخلاف نوع اول داراى هدف خاص مربوط به
دولتهاى امضاكننده است و فقط براى همان دولتها لازمالاجرا است؛
سوم: قراردادهاى مرزى كه
اگرچه بين دو كشور منعقد مىشود، ولى مانند نوع اول قراردادها جنبۀ بين
المللى دارد و براى همۀ دولتها محترم و لازمالاجرا است. (1 و 2)
منابع
1 - حقوق بينالملل عمومى
193/1؛ 2 - فقه سياسى 5/11، 7، 8، 9، 10، 12، 16-14، 40-38، 45-44 و همان
468/3-467.
قراردادهاى بينالمللى در اسلام
در تنظيم عادلانۀ روابط
بين المللى هيچ نوع ابزار و تكنيكى كارسازتر از قرارداد نيست. اسلام در روابط بينالمللى
نهتنها از اهميت و ارزش اين اساس زندگى بين المللى نكاست، بلكه بر ضرورت آن تأكيد
و اصرار ورز يد.
كافى است در اين زمينه نصوص
قرآنى مطالعه شوند:
1.(إِلَّا
اَلَّذِينَ يَصِلُونَ إِلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ)(1)
(مگر آنها كه با مردمى برخورد مىكنند كه بين آنها و كفار پيمانى وجود دارد كه
نبايد متعرض آنان گردند)؛
2.(إِلَّا
اَلَّذِينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرامِ فَمَا اِسْتَقامُوا لَكُمْ
فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ)(2) (مگر آنها كه بين
شما و آنان در كنار مسجد الحرام پيمان بسته شد، تا آنجا كه بر پيمانشان پا مىفشارند،
شما نيز پاى بفشاريد)؛
3.(فَأَتِمُّوا
إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اَللّهَ يُحِبُّ اَلْمُتَّقِينَ)(3)
(پيمان آنها را تا آخرين مدتش به پايان برسانيد كه خداوند پرهيزكاران را دوست مىدارد).
در سيره سياسى پيامبر (ص)
نمونۀ زيادى از معاهدات با قبائل و دولتها ديده مىشود كه نشانگر مشروعيت قراردادهاى
بين المللى در اسلام است. پيامبر اسلام (ص) حتى قبل از بعثت بر اصل تنظيم روابط
عادلانه بين قبايل، بر پايۀ پيمان اصرار مىورزيد و مكرر مىفرمود:
لقد شهدت دار عبد اللّه بن
جدعان حلفا ما احب ان لى حمر النعم و لو ادعى به فى الاسلام لا جبت
(4) (من در خانه عبد اللّه بن جدعان، در جاهليت شاهد بستن پيمان مشترك جهت حمايت
از مظلومان، بين نمايندگان قبائل مختلف عرب بودم، و چنان بر اين پيمان دلبسته
بودم كه حاضر نبودم در ازاى نقض آن، صاحب پربهاترين شتران باشم. اگر در اسلام به
چنين پيمانى دعوت شوم، فورا اجابت خواهم كرد).
پيمان پيامبر (ص) با مردم
يثرب زمينۀ هجرت و تأسيس اولين دولت اسلامى را فراهم كرد (5)، و در آغاز هجرت
نيز عهدنامۀ مدينه كه قبائل اوس و خزرج و يهوديان مدينه را به صورت متحدان همپيمان
متشكل مىكرد، زمينه شكلگيرى قدرت اسلام را در برابر تشكل و تهاجم دشمنان اسلام
فراهم آورد (6).
پيامبر (ص) با بسيارى از
قبائل و دولتهاى مجاور پيمان بست، و قرارداد صلح حديبيه، امنيت را به حجاز
بازگردانيد و قدرت گسترش اسلام را افزايش داد. در راه مكه قبل از برخورد با قريش و
بسته شدن پيمان حديبيه، بارها مىفرمود:
لا يسألونى خطه يعظمون فيها
حرمات الله الا اعطيتهم اياها (7) (از من وسيلهاى كه موجب
تعظيم به حدود الهى است، نخواهند خواست، مگر اينكه بىدرنگ به آنها