گروههايى اسلام را در احكام
فردى و عبادى منحصر مىبينند، حاصل «تبليغات زهرآگين گسترده و مستمر بيگانگان و
مزدوران آنها» است و به عبارت ديگر يديدۀ «غير سياسى ديدن دين» زائده اى استعمارى
است كه بر باورهاى اسلامى تحميل شده است. به نظر امام (ره):
«دشمنان آگاه و مزدورانشان، بدان جهت به آتش تبليغ اين باور نادرست
دامن زدند كه اسلام، اين آيين ستم ستيز و عدلگستر، و حاميان و مرزبانان آن در
ديده جوانان و پژوهندگان علوم جديد حقير و پست جلوه دهند و ميان مسلمانان سنتى از
يكسو و دانشجويان و دانشگاهيان مسلمان از سوى ديگر، اختلاف و دشمنى افكنند.» (2)
استعمارگران به نظر ما آوردند كه اسلام حكومتى ندارد! تشكيلات حكومتى ندارد بر فرض
كه احكامى داشته باشد، مجرى ندارد و خلاصه اسلام فقط قانونگذار است، واضح است كه
اين تبليغ جزيى از نقشه استعمارگران است، براى بازداشتن مسلمانان از سياست و اساس
حكومت.
اين حرف با معتقدات اساسى ما
مخالف است، ما معتقد به ولايت هستيم و معتقديم، پيغمبر اسلام (صلّى الله عليه
وآله) بايد خليفه تعيين كند و تعيين هم كرده است. آيا تعيين خليفه براى بيان احكام
خليفه نميخواهد. خود آن حضرت بيان مىكرد. همه احكام در كتاب مىنوشتند و دست مردم
مىدادند تا عمل كنند اين كه عقلا لازم است خليفه، براى حكومت است.» (3) امام امت
رضوان اللّه تعالى عليه در آثار مختلف خود، به ويژه در كتاب بيع و كتاب ولايت فقيه
و حكومت اسلامى، علاوه بر دلايل نقلى، دلايل عقلى قابل توجهى نيز، براى بيان
پيوستگى دين و دولت ارائه فرمودهاند كه به چهار مورد آن اشاره مىشود:
1. بقا و دوام هميشگى احكام
اسلام:
معظم له در اين خصوص مىفرمايند:
«احكام اسلامى از قوانين اقتصادى و سياسى و حقوقى، تا روز قيامت باقى و لازمالاجرا
است هيچيك از احكام الهى نسخ نشده و از بين نرفته است. اين بقا و دوام هميشگى
احكام نظامى را ايجاد مىكند كه اعتبار و سيادت اين احكام را تضمين كرده، عهدهدار
اجراى آنها شود. جه اجراى احكام الهى جز از رهگذر برپايى حكومت اسلامى امكانپذير
نيست»؛ (4)
2. وجوب حفظ نظام جامعه:
از ديد حضرت امام (ره) جامعه
اسلامى يك «كل» است كه داراى اجزاء به هم پيوسته است. اين اجزاء به وسيله رشتهاى
به هم پيوند مىخورند. «حكومت» آن رشتهاى است كه در همۀ اجزاى اسلام بايد جارى
باشد، ايشان ذيل بحث شؤون و اختيارات ولايت فقيه مىفرمايند: «با توجه به اينكه حفظ
نظام جامعه از واجبات مورد تأكيد شرايع الهى است و بىنظمى و پريشانى امور
مسلمانان نزد خدا و خلق امرى نكوهيده و ناپسند است، پرواضح است حفظ نظام و سد راه
اختلال، جز به استقرار حكومت اسلامى در جامعه تحقق نميپذيرد»؛ (5)
3. لزوم حفظ مرزهاى كشورهاى
اسلامى:
رهبر فقيد انقلاب اسلامى، با
عنايت به اينكه كشور اسلامى نمىتواند خود را از طمع ورزى و توطئههاى دشمنان مصون
بداند و در اين ميان، مكتبى كه داعيۀ سعادت دنيوى و اخروى بشر را دارد نمىتواند
نسبت به حفظ «استقلال و تماميت ارضى كشور اسلامى» بى تفاوت باشد، و اينكه اين
مقوله تنها از راه داير كردن يك سيستم حكومتى امكانپذير است، به لزوم تشكيل حكومت
اسلامى براى حفظ مرزها اشاره فرموده اند.
«حفظ مرزهاى كشورهاى اسلامى
از هجوم بيگانگان و جلوگيرى از تسلط تجاوزگران بر آن، عقلا و شرعا واجب است. تحقيق
اين امر نيز، جز به تشكيل حكومت اسلامى ميسر نيست»؛ (6)