انسان اعم از دنيا و آخرت،
اساس و زيربناى حياتند و بدون آنها زندگى دچار اختلال مىشود؛
دوم: نيازهايى كه انسان در
توسعه زندگى و ترميم كاستيها و جبران ناتوانيها ناگزير از رسيدن به آنهاست.
سوم: كمالات زندگى كه حركت
انسان را به سوى كيفيتى بهتر و شايستهتر و خدايى تر هموار مىكند؛
ه - سود و زيان واقعى، نه
ظاهر
معيارهاى سنجش در سود و زيان
انسان در عرصههاى عمل، فكر و اخلاق متفاوت است و بكارگيرى معيارهاى نادرست مىتواند
در استنتاج سود و زيان در حوزه زندگى انسان نتايج معكوسى را به بار آورد؛
و - تأكيد بر خير
با وجود دشوارى تشخيص خير و
شر بررسى موارد مسلم و تجربه شده خير، مىتواند راهنماى مؤثر و مفيدى در رهيافت به
تشخيص آن در موارد مشكوك باشد. با بررسى بيش از 180 مورد از ارزيابى قرآن در موارد
و مصاديق خير مىتوان معيارهاى صحيح سنجش خير و سودمندى هاى شايسته را به دست
آورد؛
ح - مصلحت رعايت نظم
تأكيد بر رعايت نظم و منع از
اعمال موجب اختلال نظم در شريعت اسلام و ديدگاه فقه در حدى است كه فقها از آن
قاعده مستقلى را استخراج و به اصطلاح اصولى، اصطياد كردهاند.
مصلحت رعايت نظم به مفهوم
قاعده نفى اختلال نظام از موضوع بحث ما در احكام حكومتى و امور ولايى و حسبى خارج
است. زيرا مصلحت به اين معنا حكم ساز است و فقيه مىتواند به استناد آن حكم شرعى
هر چند به عنوان قانونى استنباط كند و احكام ثانوى مستنبط از قاعده «اختلال نظام»
مىتواند احكام اوليه را محدود و يا به طور كلى منتفى كند؛
ط - مصلحت قطعى و عمومى
عنصر مصلحت كه داراى كاربرد
در احكام ولايى و امور حسبى است بايد قطعى و عمومى باشد. معناى قطعى بودن مصلحت آن
است كه به گمان و احتمال بسنده نشود و ضرورت آن مستند به دليل و مدارك قابل قبول
باشد.
لحاظ مشورت در تشخيص مصلحت
براى أن است كه تشخيص با انديشه فردى صورت نگيرد كه احتمالا در تفكر ديگران و هم و
گمان جلوه كند. هنگامى كه دلايل مختلف و ديدگاههاى متنوع، از صافى مشورت بگذرد و
نتيجه جمعى به بار آورد مىتوان مطمئن بود كه مصلحت شناختهشده، منطقى، عقلى و در
نهايت قطعى است.
همچنين مصلحت الزاما بايد عام
و در رابطه با مسائل عمومى باشد، مصلحتهاى شخصى و گروهى نمىتواند مبناى تصميمگيرى
در احكام ولايى و امور حسبى قرار گيرد. گرچه در تعريفى كه براى مصلحت ارائه شد اين
نكات به صراحت ذكر نشده اما بدون شرايطى چون تناسب با مقاصد شرعى، قطعى بودن و
عموميت، نميتوان از مصلحت ديگرى هر چند عقلى يا عقلايى براى احكام حكومتى و امور
حسبى سود برد؛
ى - تقدم مصلحت عمومى مصلحت
فردى و گروهى
اصالت منافع جمعى و مصلحت
عمومى و تقدم آن بر منافع حقوقى (فردى و گروهى) در انديشه فقهى امرى مسلم و غير
قابل ترديد و در فقه اسلام (اعم از شيعه و اهل سنت) متفق عليه است.
گرچه اين اصل در قالب يك آيه
و يا حديثى نيامده اما موارد آن در ابواب مختلف فقه فراوان ديده مىشود،