راديكاليزم در انديشۀ سياسى
اسلام به گونهها و با برداشتهاى مختلف اقتصادى، سياسى و فرهنگى و حتى نظامى
تعريف و به تصوير كشيده شده است.
سنت فكرى راديكاليسم اسلامى
راهى متفاوت از ديگر سنتهاى فكرى اسلامى طى كرد. طرفداران اين سنت تفسيرى جديد از
نصوص اسلامى ارائه كردند كه در آن به اجراى كامل اصول شريعت و مقاومت شديد در
برابر رژيمى مىانديشيدند كه مانع از اجراى آن بود.
هيأتهاى مذهبى و برخى از
گروههاى اجتماعى پايگاه اجتماعى آنها را شكل مىداد. اين سنت به گفت و گوى
ديالكتيكى نيز با ديگر سنتهاى فكرى اسلامى و غيراسلامى پرداخت. آرمان اساسى آن
تأسيس حكومت اسلامى به منظور اجراى كامل شريعت اسلام و ايجاد هراس و نابودى افرادى
بود كه به مخالفت با اين هدف اساسى مىپرداختند. پس خواهان اجراى كامل احكام
قهرآميز قرآن و تعزيرات شرعى در برابر مخالفان بودند.
سالهاى 1324 تا 1334 ش. دهۀ
كنش و عمل سياسى آنها در جغرافياى ايران بود. اين گروه، هرچند هنوز انقلابى
نبودند، اما بعدها نقش اساسى در تكوين انديشۀ اسلام انقلابى در ايران بويژه در
ميان نيروهاى مذهبى ايفاء كرد و با وجود عمرى كوتاه، ميراثى بزرگ در به دست دادن تعبير
و تفسيرى راديكال از اسلام در عرصۀ اجتماعى ايران به يادگار گذاشتند. اين
سنت فكرى از عقلانيتى برخوردار است كه مىتوان آنرا در آيينها، رفتارها، نوع
پوشش، نوشتهها و سخنرانىهاى آن كاوش كرد.
مطابق با ادبيات اجتماع
گرايى، عقلانيت هر سنت فكرى به مرور زمان شكل مىگيرد و به تدريج كامل مىشود.
آنها از استدلالهاى خاصى نيز برخوردارند كه خود اجتماعى خويش را شكل داده و براى
پيشبرد «خير سنت» خود دستگاههاى منطقى ايجاد مىكند. عقلانيت مزبور كه از درون
زمينههاى نخستين اجتماعى و طبقاتى شكل مىگيرد به مثابۀ چيزى است كه ريچارد
رورتى آنرا «واژگان نهايى» مىنامد: «همۀ افراد وقتى از آنها خواسته شد از
اميد، عقايد و آرزوهايشان تبيينهايى ارائه دهند، مجموعهاى از كلمات و عبارات
دارند كه بدانها متوسل مىشوند. اينها همان واژگان نهايى هستند و داستان خود را به
وسيلۀ اين واژگان نقل مىكنند.
سنت فكرى راديكاليسم اسلامى
نيز از عقلانيتى برخوردار است كه در مسير انسجام بخشى به آن ويژگى خاصى بخشيده
است. اين عقلانيت جهان بينى آنرا عرضه مىدارد؛ مرزهاى مشتركش را با ديگر سنتها
مشخص و كنشهاى اعضاى آنرا شكل مىبخشد. آنها فكر و روش نوينى عرضه مىدارند كه از
تبارهاى فكرى، متون و منابع خاصى برخوردار بوده و شؤون و طبقات خاصى آنرا بر دوش
مىكشند. اين سنت كه نمايندگان و مفسران خاص خود را داشت، مفاهيم جديد و اساسى را
طرح كرد. بر اين اساس سازوكارها و تاكتيكهاى خاصى نيز براى عملياتى كردن اين
مفاهيم و انديشهها اتخاذ كرد.
منبع
فقه سياسى 261/10.
دولت اسلام (و راديكاليزم
اقتصادى)
متفكرانى كه به مسائل اقتصادى
به ويژه فقر زدايى و عدالت اجتماعى، اهميت بيشترى قائل شدهاند و آن را از اهداف
اصلى رسالت دين به شمار آوردهاند، دولت را نسبت به مبارزه با اختلاف طبقاتى،
كنترل ثروت، توليد، انباشت، توزيع و مصرف متعهد مىدانند و به اين ترتيب حساسيت
دولت نسبت به كنترلهاى اقتصادى موجب مىشود كه سياستهاى تند و خشونتآميزى را
نسبت