در مقابل ستم است و مقابله به
مثل در برابر تجاوز گرچه به ظاهر خود تجاوزى بيش نيست، ولى چون دفاع مشروع است، در
حقيقتبين آن دو فقط يك نوع مشابهت ظاهرى حكمفرماست، و در بررسى نهايى معلوم مىشود
تجاوزى كه به عنوان مقابله به مثل انجام گرفته، نهتنها تجاوز نامشروع و ستم نيست،
بلكه روشى براى از ميان بردن تجاوز محسوب مىشود:
(فمن اعتدى عليكم
فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم)(8) (هركس كه به شما
تجاوز كند به مانند آن بر او تجاوز روا داريد).
با دقت در مفهوم دو آيه مذكور
مىتوان به جمع بين آن دو پى برد، زيرا آنچه در آيه اول نفى شده، بى عدالتى در
مقابل بى عدالتى است، ولى مقابله به مثل هرگز بى عدالتى نيست و اگر به دفاع
عادلانه در برابر بىعدالتى مقابله به مثل گفته مىشود، تنها يك تشابه صورى است.
با اين توضيح مىتوان گفت كه
مقابله به مثل در قرآن بعنوان يك روش عادلانه در برابر بىعدالتى تأييد شده است.
مفاد اصل مقابله به مثل را در
جزاى قصاص نيز مىتوان يافت، زيرا اساس قصاص بر مقابله به مثل نهاده شده است، و
اصولا آيه(فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اِعْتَدى عَلَيْكُمْ)دنباله
آيه مربوط به قصاص است:(وَ اَلْحُرُماتُ
قِصاصٌ فَمَنِ اِعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اِعْتَدى
عَلَيْكُمْ).در آيه ديگر قصاص:(وَ
كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ اَلنَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ اَلْعَيْنَ
بِالْعَيْنِ وَ اَلْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ اَلْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ اَلسِّنَّ
بِالسِّنِّ وَ اَلْجُرُوحَ قِصاصٌ)(9) (برآنان
مقرر داشتيم كه جان به جاى جان، وچشم به جاى چشم، وبينى به جاى بينى، و گوش به جاى
گوش، و دندان به جاى دندان، و هر زخمى را قصاص خواهد بود). مماثله و مراعات يكسانى
بين تجاوز ودفاع كه خود نوعى عدالت است، اساس مشروعيت مقابله به مثل است و هر نوع
تخطى از اين شرط موجب آن خواهد بود كه عكسالعملى در برابر بى عدالتى، خود مصداقى
بر بى عدالتى باشد، و اصل لا تعتدوا (10) (هيچگاه تجاوز از حد را روا نداريد)،
همواره حاكم بر مقابله به مثل خواهد بود. (11)
رفتار متقابل در مواردى كه
دشمن مرتكب خيانت، جنايت و تجاوز مىشود، ذاتا مطلوب نيست اما اسلام از اين اصل به
عنوان عمل بازدارنده از تداوم خصومت ناجوانمردانه و تجاوزكارانه استفاده مىكند.
(12) اصل مقابله به مثل در حد يك روش بازدارنده مورد تأييد قرآن است نه بهطور
مطلق و از اين رو تأكيد قرآن در استفاده از اين اصل آن است كه مقابله به مثل وسيلهاى
براى تكرار تجاوز تلقى نشده و موجب تعدى از حق و عدالت نشود. (13)
مىتوان گفت كه اصل مقابله به
مثل در برخورد با تجاوز ماهيتاً با اصل قصاص در جنايت همسو و از يك منطق و قانون
برخوردار است و هر دو مورد، نوعى عمل تلافى جويانه محسوب مىشود و از اين رو قرآن
عفو و ناديده گرفتن تجاوز و جنايت را تا آنجا كه به امنيت و سلامت جامعه لطمه نزند
توصيه مىكند. (14)
قرآن در يك تجزيه و تحليل كلى
اصولا اعمال تلافى جويانه را هرچند كه در قالب قصاص در امور كيفرى باشد، عملى
نامطلوب و چون اصل جنايت عملى زشت (سيئه) مىشمارد. (1) و به همين دليل عفو و
اصلاح را راه بهتر اعلام مىكند و در آيه قصاص، چشمپوشى از عمل تلافى جويانه نوعى
صدقه محسوب شده و موجب بخشش گناهان وى (كفاره) مىشود. (16)
در مورد ديگر در قرآن عفو و
اغماض از عمل تلافى جويانه قصاص، به عنوان «معروف» معرفى شده و نوعى احسان تلقى
شده و از آن به عنوان مظهر رحمت الهى