لا يرثونا»
(37). اسلام وقتى موجب عزت مسلمين خواهد بود كه احكام آن مقتضى سلطه و استيلاى
كفار بر مسلمين نباشد؛
4. همان راوى از امام صادق
(ع) نقل مىكند:
«سالت ابا عبد اللّه (ع) عن
قوله (ص) يتوارث اهل ملتين فقال ابو عبدالله (ع) نرثهم و لا يرثونا ان الاسلام لم
يزده فى ميراثه الا شده» (38).
مفاد اين روايات اين است كه
اسلام همواره در جهت تقويت و قدرت اسلام و مسلمين گام برمىدارد و احكامش بر اين
اساس تشريع شده است؛
5. شيخ صدوق از پيامبر اكرم
(ص) نقل مىكند:
«فالاسلام يزيد خيرا و لا يزيده
شراً» (39).
بى شك هر حكمى كه در جهت
استعلاى مسلمين باشد، خير براى اسلام و مسلمين است و حكمى كه در جهت استيلاى كفار
بر مسلمين تشريع شود، ضرر براى اسلام و مسلمين محسوب مىشود؛
6. شيخ صدوق از پيامبر اكرم
(ص) نقل مىكند:
«الكفار بمنزلة الموتى لا
يحجبون و لا يورثون» (40).
اسلام كفار را منشأ اثر قرار
نداده و جز در مواردى كه حق براى آنان قائل شده شأن و منزلتى كه موجب تسلط و
استيلاى آنان باشد وضع نكرده است. (42)
منابع
1 - توبه / 33؛ 2 - بقره /
193؛ 3 - جواهر الكلام 16/39؛ 4 - وسائل الشيعه 376/17، ح 10؛ 5 - همان / حديث 8؛
6 - همان / 327، حديث 14؛ 7 - همان؛ 8 - همان / حديث 19؛ 9 - همان / 375، حديث 3؛
10 - من لا يحضره الفقيه 567/4؛ 11 - نساء / 141؛ 12 - تحرير الوسيله 118/1؛ 13 -
القواعد الفقهيه 170/1؛ 14 - اصول كافى 20/2، حديث 4؛ 15 - همان؛ 16 - كافى 35/2 و
توبه / 124؛ 17 - حجرات / 14؛ 18 - مجمع البحرين و مفردات راغب /؛ 19 - توبه / 91؛
20 - شورى / 41؛ 21 - توبه / 93؛ 22 - نساء / 34؛ 23 - همان / 90؛ 24 - بقره /
113؛ 25 - نساء / 141؛ 26 - القواعد الفقهيه 1 (بجنوردى) / 159؛ 27 - آل عمران /
140؛ 28 - تفسير مراة الانوار / 4؛ 29 - نساء / 139؛ 30 - منافقون / 8؛ 31 - آلعمران
/ 28؛ 32 - هود / 113؛ 23 - تفسير على بن ابراهيم قمى و مجمع البيان /؛ 34 - تفسير
الميزان 53/11؛ 35 - من لا يحضره الفقيه 567/4 و وسائل الشيعه 376/17؛ 36 - من لا
يحضره الفقيه 567/4 و وسائل الشيعه 376/17؛ 37 - من لا يحضره الفقيه 567/4 و وسائل
الشيعه 377/17؛ 38 - همان / حديث 17؛ 39 - همان / 376، حديث 14؛ 40 - همان، و من
لا يحضره الفقيه 567/4؛ 41 - فقه سياسى 705/7 و 714.
نفى سبيل (و مصاديق آن)
فقها در موارد مختلف فقه به
استناد قاعده نفى سبيل و سلطه كافر بر مسلمان، احكامى را بر خلاف مقتضاى ادله
اوليه استنباط كرده و از آنجمله در موارد زير چنين حكم كردهاند:
1. نفى ولايت كافر بر مسلمان،
به نحوى كه بتواند بر او حكمران باشد و يا بر او مستولى و اختياردار وى گردد. نفى
ولايت كافر را در چند مورد زير ذكر كردهاند.
الف - ولايت حكومت و اطاعت كه
فقها بهطور قطعى و مسلم تصدى امر حكومت و زمامدارى و تمامى امور سياسى كفار را در
جامعه اسلامى نفى و گردن نهادن به آن را نامشروع دانستهاند؛
ب - ولايت قضا به گونهاى كه
در امر قضاوت اختيار حكم در دست كفار باشد و در محاكمى كه حق مسلمان در آن مطرح
است، غير مسلمان امر قضاوت دادگاه را بر عهده بگيرد؛