مرحمت فرمود و او را سرپرست
زكات هاى قبيله قرار داد؛ (5)
15 - وفد بنى بكا: در سال نهم
هجرت 9 نفر از طايفه «بنى بكا» از جمله «معاوية بن ثور» كه در آن تاريخ مردى صد
ساله بود و پسرش «بشر» بر رسول خدا (ص) وارد شدند و رسول خدا دستور داد تا آنان را
در خانه اى منزل دادند و پذيرايى كردند و آنان را جايزه داد و آنگاه نزد قبيله
خويش بازگشتند؛
16 - وفد بنى كنانه: «واثلة
بن اسفع» از سوى «بنى كنانه» در سال نهم در موقعىكه رسول خدا براى سفر تبوك آماده
مىشد، به مدينه آمد و به عرض رسانيد كه امده ام تا به خدا و رسولش ايمان آورم،
رسول خدا گفت: «يس بر آنچه من دوست دارم و كراهت دارم بيعت كن» واثله بيعت كرد و
نزد خانواده خويش بازگشت و از اسلام خويش آنان رابا خبر كرد، پدرش از قبول اسلام
امتناع ورزيد، اما خواهرش اسلام آورد، واثله به مدينه بازگشت و براى سفر تبوك به
رسول خدا ملحق شد و ملازم خدمت او بود؛
17 - وفد بنى عبدبن عدى:
مردانى از قبيله «بنى عبد بن عدى» بر رسول خدا (ص) وارد شدند و گفتند:
اى محمد! ما اهل حرم و ساكن
آن و نيرومندترين كسان آن سرزمين هستيم، ما نميخواهيم با تو بجنگيم و اگر جز با
قريش جنگ مىكردى ما هم همراه تو مىجنگيديم، اما با قريش نمىجنگيم و تو و تبار
تو را دوست مىداريم، قرار ما بر آن كه اگر كسى از ما را به خطا كشتى، ديه اش را
بدهى، اگر ما هم از اصحاب تو را كشتيم، ديه اش را بپردازيم رسول خدا گفت: آرى و
سپس اسلام آوردند؛
18 - وفد اشجع: در سال «خندق»
صد مرد از قبيله «اشجع» به رياست «مسعود بن رخيله» به مدينه آمدند و در كوه «سلع»
منزل كردند، رسول خدا نزد آنان رفت و دستور فرمود تا بارهاى خرما به ايشان دادند،
پس گفتند:
اى محمد! ما از جنگ با تو و
قوم تو به تنگ آمدهايم و خواستار صلح و متاركه ايم، پس رسول خدا با آنان صلح كرد
و سپس اسلام آوردند؛
19 - وفد باهله: پس از فتح
مكه «مطرف بن كاهن باهلى» به نمايندگى قبيله خويش نزد رسول خدا (ص) رسيد و اسلام
آورد و اماننامهاى براى طايفه خود گرفت، سپس «نهشل بن مالك» (از قبيله باهله» به
نمايندگى قبيله خويش نزد رسول خدا (ص) آمد و اسلام آورد، رسول خدا براى هر يك از
آنها نامهاى نوشت كه احكام و شرايع اسلام در آن بيان شده بود؛
20 - وفد سليم: «قيس بن نشبه
سلمى» كه با كتابهاى آسمان آشنا بود از سوى «بنى سليم» نزد رسول خدا (ص) آمد و
گفت: من فرستاده و نماينده قبيله خويشم و آنان فرمانبردار منند وى پرسشهايى
پيرامون وحى الهى از رسول خدا كرد و رسول خدا به تمام آنها پاسخ داد و شرايع اسلام
و واجبات و محرمات را براى وى بيان كرد «قيس» گفت: جز به نيكى امر نمىكنى، گواهى
مىدهم كه تو پيامبر خدايى و رسول خدا او را «حبر بنى سليم» ناميد «قيس» نزد قوم
خويش بازگشت و به آنان گفت: درباره محمد، حرف مرا بشنويد و اسلام آوريد.
در سال هشتم و پيش از فتح،
نهصد يا هزار مرد از قبيله «بنى سليم» از پى رسول خدا رهسپار شدند و در «قديد» به
او پيوستند و اسلام آوردند و گفتند: ما را در مقدمه سياه خود قرار ده، رسول خدا
چنان كرد و در فتح مكه و جنگ حنين و طائف همراه رسول خدا بودند؛
21 - وفد هلال بن عامر: چند
نفر از طايفه «بنى هلال» از جمله «عبد عوف بن اصرم» كه رسول خدا او را