نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 148
اگر چنين كنيد چه بسا بر طايفهاى از طوايف عرب فرود بيايد
و با شيرين زبانى و سحر بيانش دلهاى آنان را تسخير كند سپس با همدستى ايشان بر شما
يورش برد و آنچه داريد از دستتان بگيرد. پس درباره او بهتر است تدبيرى ديگر بينديشيد.»
«ابوجهل» گفت: من نظرى دارم كه فكر شما تاكنون بدان نرسيده
است.
گفتند: چيست؟
گفت: «از هر قبيلهاى جوانى دلير و نسبدار كه موقعيّتى
در ميان قومش داشته باشد انتخاب كنيد؛ آنگاه به هر يك از ايشان شمشير برندهاى داده
شود و صبحگاهان به طور دستهجمعى بر او يورش برند و او را بكشند تا از دستش راحت شويم.
دراين صورتخون او در ميان همه قبايل پراكنده مىشود و فرزندان «عبد مناف» نمىتوانند
با همه طوايف قريش بجنگند و ناچار به گرفتن ديه مىشوند و ما هم ديهاش را مىدهيم.»
پيرمرد نجدى: رأى و نظر همانست كه اين مرد گفت و راهى
بهتر از اين نيست.
پيشنهاد «ابوجهل» به اتّفاق آراء پذيرفته شد، [1] سپس
پانزده نفر را كه «ابولهب»- از بنىهاشم- نيز در ميان آنان بود [2] برگزيدند و زمان
حمله را مشخّص كردند و قرار گذاشتند اين امر را مخفى نگه دارند، پس از آن متفرّق شدند.
از سوى ديگرف فرشته وحى، پيامبر (ص) را از نقشه آنان آگاه
ساخت و اين آيه بر
[1] . السيرة الحلبيّه، ج 2، ص 25-26 و الكامل فى التاريخ،
ج 2، ص 102
[2] . ر. ك. اعلام الورى، ص 72 و بحارالانوار، ج 19، ص
72 البته رقمهاى ديگرى مانند ده نفر، 25 نفر و حتى صد نفرهم ذكر شده است (ر. ك. بحارالانوار،
ج 19، ص 59 و 54 و السيرة الحلبيّه، ج 2، ص 26 و 28)