نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 83
برگرداند. او مىبايست همچنان كه
فدك را به آل على عليهم السلام برگرداند، قبل از آن، خلافت را به مستحقش تحويل
دهد.
جريان زير به خوبى بر علم و اطلاع
او از ناحق بودن خلافتش دلالت دارد:
عمر بن عبدالعزيز به حاكم خراسان
نوشت كه صد مرد از علماى آنجا را به حضور وى بفرستد تا از آنان در مورد سيره وى
تحقيق كند. به نظر مىرسد اين هم يكى از سياستهاى عمر بوده است. زيرا خراسان
طرفدار علويان بود و او مىخواست با مطرح كردن سيره عادلانه خويش آنان را جذب كند.
ادامه گفتگو بر اين مطلب، دلالت واضح دارد. علماى خراسان به عذر داشتن كار و عيال
و ... از رفتن عذر خواستند و يك نفر را به عنوان نماينده خويش براى اعزام نزد
خليفه تعيين كردند. نماينده اعزامى وقتى به مجلس خليفه وارد شد، به اين استدلال كه
ممكن است خليفه خوش نداشته باشد سخنان وى را ديگران بشنوند، تقاضاى خلوت كرد. بعد
از خليفه پرسيد: خلافت چگونه به تو رسيد؟
عمر بعد از مدتى سكوت گفت: اگر
بگويم به امر و تصريح خدا و پيامبر، دروغ گفتهام و اگر بگويم به اجماع مسلمانان،
خواهى گفت: ما اهل شرق اسلامى هستيم و از اين اجماع بىخبر و در آن داخل نبودهايم
و اگر بگويم به ميراث، گويى فرزندان پدرت زياد بودند، چگونه تو وارث شدى؟
مرد خراسانى گفت: الحمد لله كه
خودت اعتراف كردى كه خلافت حق غير توست.
عمر براى توجيه گفت: ديدم اگر غير
من عهده دار خلافت شود، ظلم، ستم، تجاوز به بيت المال را پيشه خواهد كرد ولى من
اينها را جايز نمىدانم و حكومت من به سود مسلمانان خواهد بود.
خراسانى گفت: به من بگو اگر غير
از تو عهدهدار حكومت مىشد و به سيره ظالمانه گذشتگان عمل مىكرد، گناهش به گردن
تو بود؟
عمر گفت: نه.
خراسانى گفت: پس راحتى و سلامت
ديگران را به قيمت رنج و تعب خويش
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 83