خريدى و ادامه داد: به خدا قسم پيشينيان ما به دست پيشينيان شما و نسل ميانه ما به واسطه نسل ميانه شما و آخريان ما به واسطه آخريان شما هلاك شدند و خدا ياور ما عليه شماست و او ما را كافى و خوب وكيلى است. بعد خارج شد. [1]

2- به عقب انداختن نتيجه زحمات امام سجاد و امام باقر عليهما السلام: ظلم و ستم بيش از حد خلفاى اموى، هتك حرمتهايى مثل كشتن فرزند پيامبر، قتل عام وهتك حرمت مدينه و مكّه، سبّ امام على (ع) و ... جامعه را تا سرحد انفجار پيش برده بود و دير نبود كه در اثر فعاليتهاى روشنگرانه امام سجاد و باقر عليهماالسلام، اين انفجار رخ دهد و بساط بنى اميه را بر چيند ولى در اين ميان عمر بن عبدالعزيز با روش عادلانه و اصلاحاتش سوپاپ اطمينان شد و مردم را نسبت به حكومت بنى اميه اميدوار ساخت وانقلاب عليه آنان را مدتى به تأخير انداخت. [2]

3- قطايع و بخششهاى خلفاى قبل را پذيرفت و حال آنكه بدون شك آنها وجه مشروعى نداشتند. همچنين مقررى اشراف از بيت المال را قطع نكرد درحالى كه با مساوات اسلامى منافات داشت.

4- عمال و كارگزاران او در بلاد، به سيره او عمل نكردند واوهم نتوانست اين نقيصه را اصلاح كند. كعب اشعرى خطاب به او گفت:

اگر چه تو رعايت اصول حكومت را مى‌كنى ولى فرماندارانت در شهرها گرگ صفتند خواسته‌ها واوامرت را اجابت نمى‌كنند تا زمانى كه با شمشير گردنها را بزنى. [3]

5- عمر بر مستمرى اهل شام از بيت المال ده دينار افزود ولى اين افزايش نسبت به اهل عراق اعمال نشد و براى اين تبعيض وجهى نبود. [4]

شايد باتوجه به آن اصلاحات و اين ايرادات بود كه امام زين العابدين عليه‌السلام در مورد وى پيشگويى كرد:

[1] - بحار الانوار، ج 46، ص 336

[2] - جهاد الامام السجاد، ص 263

[3] - حياة الامام موسى بن جعفر، قرشى، ج 1، ص 305

[4] - شماره‌هاى 3 تا 5 از حياة‌الامام محمدالباقر، ج 2، ص 53-54 نوشته شده است