نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 159
- فرمود: محمد.
- فرزند كيستى؟
- فرزند علىّ الرضا (ع).
مأمون امام رضا (ع) را به نيكى ياد كرد و به راه خود ادامه
داد. [1]
امام جواد (ع) نسبت به وابستگان به دستگاه نيز روى خوشى
نشان نمىداد بلكه در برابر آنان سخت موضعگيرى مىكرد. «خيران خادم قراطيسى» مىگويد:
در يكى از سالها كه عازم سفر حج بودم «رَيّان بن شَبيب»
به من گفت: اگر خدمت ابوجعفر عليه السلام رسيدى بگو: غلامت «رَيّان» سلام رساند و تقاضا
كرد براى او و پسرش دعا كنى.
من پيغام او را به امام عليه السلام رساندم. آن حضرت براى
«ريّان» دعا كرد ولى براى پسرش دعا نكرد. پيغام را تكرار كردم، باز امام (ع) به پسرش
دعا نكرد. براى بار سوّم تقاضاى «ريّان» را بازگفتم؛ ولى اين بار هم براى پسرش دعا
نكرد.
1) - كشف
الغمه، ج 4، ص 134 و مسند الامام الجواد (ع)، ص
56.
جهاتى در اين روايت هست كه موجب ترديد بعضى در صحّت آن شده است:
1 - نشناختن مأمون امام جواد عليه السلام را، با آن كه آن حضرت - بنا به
نوشته بيهقى، ص 46 - دو سال جلوتر براى ديدار پدر بزرگوارش به خراسان
رفته بود و بسيار بعيد است كه مأمون آن حضرت را نديده باشد، در حالى كه پدرش
وليعهد مأمون بود و او يكى از دخترانش را براى آن حضرت نامزد كرده بود (سيره
معصومان، ترجمه اعيان الشيعه، ج 6، ص 220)
2 - امام عليه السلام خود به بغداد نرفته بود بلكه مأمون از والى مدينه
خواسته بود امام (ع) را به بغداد بفرستد. مسعودى در اثبات الوصيه، ص
189 مىگويد: هنگامى كه حضرت رضا (ع) از دنيا رفت مأمون در پى
فرزند آن حضرت، فرستاد و وى را به بغداد برد و او را نزديك خانه خود در آن شهر
سكنى داد.
3 - حضور امام (ع) در جمع كودكان و بازى كردن آن حضرت با آنان. (ر. ك.
بحارالانوار، ج 50، ص 92).
محقق متتبّع سيد جعفر مرتضى عاملى پس از نقل هر سه جهت ياد شده به پاسخگويى مىپردازد
و مىنويسد:
اما استبعاد اول، به نظر مىرسد مأمون تجاهل كرده و خود را به نادانى زده است. نه
اين كه واقعاً امام عليه السلام را نمىشناخته است.
اما استبعاد دوم، دعوت مأمون از امام جواد (ع) بدين معنا نيست كه در روز اول ورود
امام (ع) به بغداد مأمون با آن حضرت ديدار كرده باشد؛ بلكه بسيار مىشد كه خليفه
كسانى را به بغداد فرا مىخواند و بعد از گذشت چندين روز و بسا چندين ماه و حتّى
چند سال فرصت ملاقات خليفه دست نمىداد.
اما استبعاد سوم، بودن امام عليه السلام در جايى كه چند كودك ديگر هم حضور داشته و
بازى مىكردهاند. بدين معنا نيست كه آن حضرت هم با كودكان بازى مىكرده است؛ به
ويژه با عنايت به تعبير روايت كه داد: «و مُحَمَّدٌ واقِفٌ مَعَهُمْ». يعنى: محمد
تقى (ع) در كنار آنان ايستاده بوده و اتفاقاً كودكان هم آنجا بودهاند. علاوه بر
آن كه احتمال مىرود امام (ع) در ميان آنان رفته باشد تا مناسب با استعداد و فهم
كودكانه آنان آنها را تعليم و ارشاد نمايد. (ر. ك. زندگانى سياسى امام جواد عليه
السلام، ص 76-79).
مرحوم قزوينى در اين باره مىگويد: شايد امام جواد (ع) چون مىدانست كه مأمون چه
روزى به صيد مىرود عمداً در مسير او ايستاده بود و در آنجاكودكانى نيز بازى مىكردند.
(الامام الجواد من المهد الى اللحد، ص 59)
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 159