responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 122

کرده ایم و دیده ایم ـ تا چه برسد به رفتن نزدش و کوفتن درش.»

بحتری در قصیده دیگری او را چنین مدح می کند:

«هر گاه از ابوالصقر یاری بخواهم از حریم من دفاع می کند و هم پیمان و یاری خواه از او از چیزی هراس ندارد.

او برادری است برایم که هر که را دور کنم، به خود نزدیک نمی کند و هر که را از خود برانم، خشنودش نمی کند.

او اینک حکومت و مملکت را از هر گزندی حفظ می کند و همه مشکلات را بسنده و حامی و نگاهبان سلطنت است.»(2)

ابوحاتم رازی

ابوحاتم، محمد بن ادریس بن منذر بن داوود بن مهران رازیِ حنظلی، منسوب به حنظله، تیره ای از غطفان، از پیشوایان و حافظان حدیث و آشنای به جرح و تعدیلِ حدیث و علل ضعف و ارزشیابی آن بود. او همتای بخاری و مسلم است. در ری به دنیا آمد و بدان جا منسوب است. به عراق، شام، مصر و سرزمین روم در طلب علم مسافرت کرد و بیشتر این سرزمین ها را با پای پیاده طی کرد. طبقات التابعین و کتاب الزینه از آثار اوست. در باره انتساب به حنظله، روایت دیگر، آن است که او در ری کنار دروازه درب حنظله می زیست، لذا بدان جا منسوب شد. ابوحاتم در بغداد در 82 سالگی درگذشت.(3)

ابوسعید خرّاز

ابوسعید، احمد بن عیسی، اهل بغداد، از مشاهیر صوفیان و از پیشوایان و مشایخ آنان بود. دارای کرامات، حالات و شکیبایی در تحمل سختی ها بود. از او کلمات قصار و سخنان حکیمانه ای نقل شده است؛ از جمله: «سلامتی، نیکوکار و بدکار را یکسان دربرمی گیرد»؛ «هر باطنی که مخالف ظاهر باشد، باطل است»؛ «هنگام فرود آمدن بلا و مصیبت، مردان شناخته می شوند» و «پرداختن به گذشته، از دست دادن و تباه کردن زمان حال است».(4)

سوّار بن حمدون

سوّار بن حمدون بن یحیای البیری قیسی محاربی، رهبر بنی محارب از قبیله قیسی بود. او اهل البیره (مرکزش غرناطه) بود. وی در دوران امیر عبدالله بن محمد اموی امیر اندلس در سال 276ق قیام کرد و بر دژ مونت شاقر (Monte Jiacar) در ناحیه براجله (Parcella) مسلط شد و آن را از چنگ موّلدین (دو رگه ها که از عرب و سایر نژادها به وجود آمده اند) درآورد. خاندان های عرب از آن خطه و قصبات جیّان و ریّه و... به او پیوستند تا جبهه ای برابر مولّدین مسیحی، یهودی و عجم تشکیل دهند. آن گاه سوّار به گشودن دژهای آنان پرداخت. آنان نیز جعد بن غافر، عامل امیر عبدالله اموی بر بیره را برضدش به کار گرفتند و او را به جنگ باسوّار ترغیب کردند. او در رأس سپاهش برای جنگ با سوّار به راه افتاد، ولی سوّار بر او پیروز شده، او را اسیر و سپس آزادش کرد.

پس از این پیروزی، قدرت سوّار افزایش یافت و بر مولّدین بیشتر گردنکشی کرد. امیر عبدالله اموی دل سوّار را به دست آورده، جعد بن غافر را برکنار کرد و کارگزاری به نام عمر بن عبدالله بن خالد را ـ که شریک سوّار بود ـ به جایش گماشت. سوّار خواست وفاداری خود را به امیر عبدالله نشان دهد، لذا در پیکار با عمر بن حفصون شرکت کرده، بر دژهای او تاخت و او را شکست داد. جعد بن غافر نیز به ابن حفصون پیوست و موفق شد سوّار را به کمینی که برایش گذاشته بود، بکشاند و او را بکشد و سرش را نزد ابن حفصون بفرستد. جسد سوّار را به کاستیل (castella) مرکز البیره بردند و ابن حیان نقل می کند: مولّدین گِرد جسدش آمدند. زنانشان از شدت کینه ای که از او براثر بیوه شدن زنان و یتیم شدن فرزندانشان به دست او به دل داشتند، جسد را پاره پاره کردند و از گوشتش خوردند.

پس از کشته شدن او، جبهه عرب پراکنده شد و پس از او، برای خود رهبری به نام سعید بن سلیمان معروف به ابن جودی برگزیدند. سوّار شاعر بود و اشعار زیبایی دارد.(5)

عریب مأمونیه

خنیاگری خوش خوان و شاعری خوش طبع و از بهترین کسانی بود که بر هنر خنیاگری و نواختن عود مسلط بود. او در زیبایی، نغزگویی، نقل اشعار و ادبیات سرآمد و بر بازی شطرنج بسیار توانا بود.

گفته شده است که او کنیز عبدالله بن اسماعیل مهتر هارون الرشید بود و او بود که عریب را بزرگ و تربیت کرد و به او خنیاگری آموخت و سپس مأمون، او را از عبدالله به پنج هزار دینار خرید. گفته دیگر آن است که او دختر جعفر برمکی بود و هنگام زوالِ دو قدرتِ برمکیان، او را ـ که کوچک بود ـ دزدیدند و فروختند. مأمون او را خرید و او در کاخ های خلفا بزرگ شد. مأمون او را به خود نزدیک کرد تا آن که به مأمون منسوب شد.

اسحاق موصلی درباره اش می گوید: «هرگز در زیبایی، ادب، خنیاگری، نواختن عود، شعرگویی و بازی با شطرنج، زنی از او بهتر و بالاتر ندیدم. هرگاه بخواهی صفت خوب و ارزشمندی در زنی بیابی، آن را در عریب می یابی. (و آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد)».

ابن عساکر بسیاری از شعرهای او را نقل کرده است؛ از جمله:

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 122
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست