نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 132
و معانی را آن چنان در همه ابعادش
جلوه گر می کند که دیگر برای کسی چیزی باقی
نمی ماند.» ویژگی هنر ابن رومی تکیه بر مشاهده است.
او با نگاهی نافذ و کاونده همه جا را می نگرد و عیوب جسمانی
دیگران ـ بهویژه دشمنانش ـ را می یابد و آنها را در هجوی
تلخ و گزنده نظم می دهد. او با همین ویژگی تیزبینی،
زیبایی های زندگی و خوشی های آن را که
با حواسّی دقیق درک کرده است، با الفاظی روان، نرم و شیوا
بیان می کند. شاهد این گفته، مرثیه او در سوگ فرزندش محمد
است که از شاهکارهای شعر عربی شمرده می شود.
ابن رومی بسیار بدبین
و شوم نگر و هجوش، تند و تلخ بود و بزرگان از شر هجو او در امان نبودند. او خلیفه
معتز، قاسم بن عبیدالله بن وهب وزیر معتضدبالله، ابوالصقر اسماعیل
بن بلبل وزیر المعتمدعلی الله و دیگران را هجو کرد. هجوگویی
برای ابن رومی وسیله انتقام از کسانی بود که رعایت
حالش را نکرده، حقش را بدو نداده بودند. ابن رومی هویت رومی خود
را حفظ کرده بود و این، ریشه هنرش را ـ که با دیگر شاعران
معاصرش در آن تفاوت داشت ـ تشکیل می داد. شخصیتی با صفات
متضاد (بی ثبات) و غریب و حالات عجیبی داشت؛ گاهی
کسی را مدح می کرد و اندکی بعد هجوش می کرد. شاید
از دست دادن سه فرزند جوان و همسر و برادر بزرگ، او را این چنین آشفته
حال و بدبین، با طبیعتی متناقض بار آورده باشد. او مانند بسیاری
از شاعران، مدیحه سرایی و هجاگویی خود را وسیله
کسب درآمد کرده بود، ولی هجوگویی هایش مانع به دست آوردن
بخشش های کلان بود و او نتوانست آن موقعیت والایی را که
انتظار داشت، به دست آورد، از این رو بر حسودان خشم و از معاصرانش انتقام
گرفت و اشعارش را پر از تلخی و رنج کرد. به دستور قاسم بن عبیدالله وزیر
المعتضدبالله به او زهر خوراندند و او را از پای در آوردند، زیرا او
در هجو و بدگویی وزیر، زیاده روی کرد.
ابن رومی دیوان شعری
دارد، و ما در این جا گزیده اشعارش را نقل می کنیم:
او در حالی که به نژاد رومی
خود می نازد، می گوید:
«چون من رومی تبارم، اگر درباره
کلمات دخیل در زبان عربی حکمی کنم، به عدالت خواهد بود.»
او هم چنین با ایهامی
زیبا این گونه به تبار رومی خود می نازد:
«زمانی که از وصال زیبارویان
بهره مند بودم، زنی رومی وصال مرا خواستار شد.
او گفت: جانم به فدایت! خواستار
وصل توام؛ بگو تبارت چیست؟ و من گفتم: «رومی».] در این جا رومی
دارای ایهام است و دو معنا دارد: نخست اسم است و به معنای رومی
نژاد و دیگری فعل است و خطاب به آن زن؛ یعنی بخواه و به
چنگ آور[.»
از اشعار هجایی زیبای
او قطعه ذیل است که در آن، مرد بخیلی به نام عیسی
را وصف می کند:
«عیسی بر خود سخت گرفته،
بخل میورزد؛ حال آن که نه پایدار است و نه جاویدان.
از شدت بخل و خِسّت، اگر می
توانست از یک سوراخ بینی نفس می کشید.»
هم چنین در هجو پزشکی چنین
می گوید:
«این پزشک با طبابت و داروهای
چشمی اش بینایان را نابینا کرد و نابینایان
را کشت.
اگر خوب بنگری، هزاران هزار از
کسانی که کورشان کرده را می بینی که بر کشته شدگانش به
خواندن قرآن مشغولند.»
هم چنین گوژ پشتی را چنین
وصف می کند:
«رگ های کناره گردنش کوتاه است و
پشت گردنش پهن؛ گویا منتظر است پس گردنی بخورد.
و یا آن که پیش تر یک
بار پس گردنی خورده و اینک احساس می کند دومی آن در راه
است، لذا خود را جمع کرده است.»
ابن رومی در وصف طبیعت به
غایت کمال و زیبایی رسیده است و از آن جمله است
شعرش در وصف انگور «رازقی»:
«حبه انگور رازقیِ میانه
باریک و مانند مخزن های بلورین است.
پوشش مُشکین و با مشک درآمیخته
و درونش آب گل سرخ «جور»ی (شهری از توابع فیروزآباد فارس) روان
است.
از حرارت و گرمای خورشید در
آن، جز روشنایی در ظرف هایی از نور نمانده است.
اگر این حبّه سالیان دراز می
ماند و از بین رفتنی نبود، آویزه گوش مه رخان و زیبارویان
می شد.»
ابن رومی در وصف نانوایی
که به کار خود مشغول است، در قطعه ذیل به اوج تصویرسازی می
رسد:
«هرگز فراموش نمی کنم هنگامی
که به نانوایی رسیدم و او را دیدم که با یک چشم
برهم زدن چانه خمیر را پهن می کرد.
فاصله میان دیدن چانه خمیر
در دستش که چون گوی بود، و پهن کردن آن به گونه قرص ماه، بیش از فاصله
انداختن سنگی به آب و تشکیل و گسترش آژنگ ها بر سطح آب نبود.»
از شاهکارهای او در قصیده،
قصیده ای است که در آن، دوستش ابوالقاسم شطرنجی را ـ که از او
روی گردان شده بود ـ سرزنش و عقاب می کند و در مطلع آن می گوید:
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 132