نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 135
بخشنده است، قامت و زیبایی
اجسام اگر عقل آن را سنگین نکند و برآن نیفزاید و آن را همسنگ
نباشد، سودی ندارد.
هرگز چیزی ماننذ نیکی
ندیدم که مزه اش شیرین و چهره اش زیبا باشد.»(3)
تمّام بن عامر ثقفی
ابوغالب، تمّام بن عامر بن احمد بن تمام
بن علقمه، از مردم اندلس بود و وزیر محمد بن عبدالرحمان بن حکم اموی و
فرزندانش منذر و عبدالله بود. او مردی ادیب، دانا و شاعری پرشعر
بود که اشعار روان و زیبایی می سرود و ارجوزه ای در
فتح اندلس سرود که در آن، از ارجوزه یحیای غزال (متوفای
250ق) تقلید کرده بود. او شیفته زنی شد و با او ازدواج کرد؛
درباره این زن قطعه ذیل را سرود:
«نکوهشگران از من می خواهند او را
فراموش کرده، خویشتن داری کنم، اما این کار، شدنی نیست
و نمی توان او را فراموش و صبر پیشه کرد.
اگر روزی نَفْسم را سرزنش کنم و
او را از این عشق باز دارم و او بیدار شود و به راه آید، عشق او
دوباره می آید و گمراهش می کند.
چه بسیار سرافرازان و ارجمندانی
که رنگ ذلّت به خود ندیده بودند، ولی اسیر عشق شده، آن را بر
خود حاکم کردند و خود را خوار و ذلیل عشق کردند.
من در شگفتم از نکوهشگرانی که
انسان را به سبب دوستی خود و عشق نکوهش می کنند و از او می
خواهند نَفْس خود را از این گرفتاری رها سازد!»(4)
جیش بن خمّارویه
ابوالعساکر، جیش بن خمّارویة
بن احمد بن طولون، امیر مصر و شام بود. پس از آن که پدرش در دمشق(282ق) مورد
سوءقصد قرار گرفت و کشته شد، او ـ که همراه پدر بود ـ امیر مصر و شام شد و
جسد پدر را به مصر بازگرداند و در آن جا دفن کرد. به بدکارگان و اوباش نزدیک
شد و آنان او را تشویق کردند عموی خود ابوالعشائر نصر بن احمد بن
طولون را بکشد. او نیز عموی خود را دستگیر کرده، به ناحق کشت،
لذا خواص از او رویگردان شدند و او را برکنار و زندانی کردند و پس از
چند روز، او را کشتند و برادرش هارون به جای او امیر مصر شد. جیش،
تنها شش ماه امیر مصر بود در آستانه جوانی در چهارده سالگی از
دنیا رفت.(5)
رافع بن هرثمه
ابویوسف، رافع بن هرثمه در سال
271ق از طرف محمد بن طاهر والی خراسان شد و در دوران الموفق عباسی در
سال 277ق بر طبرستان مسلط شد. هنگامی که معتمد خلیفه شد، او را از
امارت خراسان عزل کرد، اما او امتناع ورزید و به طالبیان، امیران
طبرستان پیوست و سپاهی گردآورد و نیشابور (مرکز خراسان) را
اشغال کرد و در آن به نام محمد بن زید طالبی خطبه خواند. عمروبن لیث
صفاری که به امارت خراسان گماشته شده بود، با او جنگید و شکستش داد.
رافع به سوی خوارزم گریزان شد و عمرو سر در پی اش نهاد و بر او
دست یافت و او را کشت و سرش را نزد معتمد عباسی فرستاد.
رافع، امیری دوراندیش
و کاردان و فرماندهی دلاور بود. بحتری او را طی قصیده ای
ستوده است؛ در بخشی از این قصیده می گوید:
«کاروان ما تشنه لب و سیراب، شب
های تیره را پشت سر گذاشتند و راه ها را پیمودند تا نزد ابویوسف
بروند.
به جایی که کسی مانند
آن را روی زمین سراغ ندارد و اگر در این باره از کسان بپرسی،
اظهار بی اطلاعی می کنند.
وزیرانِ سلطنت، داوطلبانه خاضع او
می شوند؛ آری! روش و عادت شمشیر، آن است که قلم را به کار گیرد
و قدرت، نیازمند بیان است.
ابویوسف آن چنان خراسانیان
را از خود خشنود کرده است که هیچ عرب یا عجمی از حکومت او ناراضی
نیست.»(6)
سهل تستری (شوشتری)
ابومحمد، سهل بن عبدالله بن یونس
تستری (منسوب به شوشتر از شهرهای استان خوزستان) یکی از پیشوایان
صوفیه و از عالمان سخنور آنان و هم چنین از پیشوایان مذهب
حنبلی بود و مواعظ و کراماتی داشت. در سالی که عازم حج بود، با
ذوالنون مصری دیدار کرد و احادیث خود را با إسناد به او، روایت
کرد. او آثاری داشت، از جمله: کتاب تفسیر القرآن و کتاب رقائق المحبّین
و....(7)
هارون شاری
هارون بن عبدالله شاریِ صفری،
بزرگ خوارج صفریه در دوران معتضد عباسی، مردی دلاور و جنگاور
بود. در اطراف موصل قیام کرد و بسیاری از مردم به گرد وی
آمده، از او پیروی کردند. معتضد در سال 282ق با سپاهی که
فرماندهی آن را خود به عهده داشت، با او جنگید. هارون شکست خورد و
جمعش پراکنده شد و حسین بن حمدان تغلبی او را تعقیب و اسیر
کرد و نزد معتضد آورد. معتضد نیز او را رسوا کرد و
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 135