responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 139

این یک، با نیزه اش برآن یکی حمله ور شده است و آن یک با سپر خود حمله نیزه را دفع می کند.

چشم می پندارد که این ها تصاویر نیستند و افراد زنده ای هستند که مانند گنگان با زبان اشاره با یکدیگر سخن می گویند.

تردیدم در این باره هم چنان روبه فزونی است و ناچار دست بر آن تصاویر می کشم و مطمئن می شوم این ها تصویرند.»

و آن گاه پایداری کاخ را در برابر حوادث و گزند روزگار چنین وصف می کند:

«آیا رویاها چشمانم را بر شک فروبسته است؟ و یا آن که آرزوها گمان و پندارم را دگرگون کرده است؟

گویا ایوان از شگفتیِ ساختش تل کوچکی است که کنار کوه بزرگی سر برکشیده است ]و برابر فشارهای پی درپی زمانه هم چنان استوار ایستاده است و پایداری می کند.[

بهره آن را می نمایاند و مشتری در آن چونان ستاره نحسی جلوه گر می شود.

فروکندن پرده های حریر و دیبا و پوشش های زربافت، برآن نقصی وارد نکرده است.

این کاخ آن قدر سر به فلک کشیده است که کنگره های آن گویا برفراز کوه «رضوی» (در مدینه، نزدیک ینبع) و کوه «قدس» (کوهی بلند در سرزمین نجد) قرار گرفته اند.

روشن نیست که این کاخ را بشر برای سکونت جنیان ساخته است، و یا جنیان آن را برای بشر بنا کرده اند.»

بحتری در خاتمه، تعریف و تمجیدش از ایرانیان را با این که از این قوم نیست، توجیه می کند و می گوید که این ایرانیان بودند که هنگام حمله اریاط حبشی به یمن (567-571م) به یاری یمن ـ که بحتری نیز از قبیله طیّ یمن بود ـ شتافتند.

او در این باره می گوید:

«این راست است که این خانه از آن من نیست و با ایرانیان نیز هم زاد نیستم.

اما آنان به قوم من نیکی کردند و بهترین نهال دوستی را میان ما نشانده اند.

آنان بودند که با دلاورانی زره پوش به یاری ما آمدند و مملکت ما را تأیید و نیروهای ما را تقویت کردند.

و به لشکریان اریاط حمله کردند و آنان را از پای درآوردند.

و من همواره شیفته بزرگان و شریفان از هر قوم و نژادی بوده ام.»

بحتری در تعریف از شعر خود و تمسخر کسانی که قدر شعرش را نمی دانند، می گوید:

«بیشتر مردم قدرت درک و فهم مسائل را ندارند و فراتر از ظواهر نمی روند.

جهل و بخل برآنان حاکم است؛ در صورتی که داشتن یکی از این دو خصلت، برای زدودن آثار خوب هر کس کافی است.

اگر خوبی هایی که به آنها افتخار می کنم، گناهان من باشند، به من بگو چگونه عذرخواهی کنم؟

من با شعرم اقوامِ در خوابِ جهل فرورفته ای را تکان داده ام که اگر با شمشیر به آنان ضربت زده شود، متوجه نمی شوند.

وظیفه من ساختن شعر ]و صید مروارید[ از کانِ آن است، ولی این که گاوها از شعرم چیزی نمی فهمند، به من ربطی ندارد.»

در اشعار بحتری تک بیت هایی سرشار از حکمت و مَثَل به چشم می خورد؛ از آن جمله است ابیات ذیل:

«هنگامی که زخم چرکین شود، کوتاهی پزشک در مداوا آشکار می شود.»

«اگر کسی نتواند از عقل و دوراندیشی خود تو را بهره مند کند، از تجربه های او طرفی نخواهی بست.»

«بهترین سرزمین برای راد مرد، جایی است که او خواسته اش را بهتر برآورد و نیازهای بزرگش را بر طرف کند.»

«از شگفتی ها و غفلت های روزگار است که بخیلی به تو چیزی ببخشد، و نابخردی سفیه، بردباری پیشه کند.»

«اگر دیدی روزگار فرد افتاده و ناشناخته ای را برگرفت و شرف و عزت بخشید، منتظر باش تا شریفی را فروگیرد و بر او گَرد فراموشی بیفشاند.»

«روزگار می گردد و دولت آن میان مردمان دست به دست می شود و روزهایش چون سایه ها جابه جا می شود.»

«مردم در هیچ چیز جز برای رسیدن به مجد و بزرگی، این قدر با یکدیگر تفاوت ندارند، تا آن که گاه هزار تن همسنگِ یک تن شمرده می شود.»

«یک تنه سخن گفتم و دشمنان را خاموش و خاک به دهان کردم، اما همه آنان نتوانستند از سخن گفتن خاموشم کنند.»

«اگر میان سرشت و طبیعت های افراد تفاوت نبود، هرگز بنیاد این عالم خاکی استوار و برقرار نمی شد.»

«اگر عزت جماعتی زمانی زوال پذیرد، شمشیر مانع زوال عزت آنان می شود.»

«اگر زمانه به تو لباس فقر پوشاند، تو نیز برایش لباس دوری بپوش و راه دیاری غریب در پیش گیر!»

«چه بسا روزگار به سبب آن که دوستانمان را در خود دارد، مورد

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست