responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 146

سالگی درگذشت. او برادر یحیی بن منجم (متوفای 300ق) است.(4)

ثابت بن قرّه

ابوالحسن، ثابت بن قرّة بن مروان بن ثابت حرّانی صابئی، از بزرگان ریاضیات، طب و فلسفه بود. در حرّان (شهری میان دجله و فرات) زاده و بزرگ شد و در آغاز کارش مدتی به صرافی پرداخت. سپس به بغداد رفت و ریاضیات و فلسفه را آموخت و آن گاه به حرّان بازگشت. در آن شهر، میان او و صابئیان (هم کیشانش) مسائلی رخ داد که آنان، آنها را نپسندیدند و رئیسشان ورود او را به معبدشان ممنوع کرد. او نیز به بغداد بازگشت و با محمد بن موسی بن شاکر خوارزمی مرتبط شد و او را با هوش و استعداد علمی درخشان خود، شگفت زده کرد. خوارزمی او را به خلیفه المعتضد عباسی معرفی کرد و خلیفه، او را در شمار ستاره شناسان خود قرار داد. آن گاه جایگاه والایی نزد خلیفه یافت و او باران نعمت را بر ثابت فرو ریخت.

ثابت به زبان های سریانی، یونانی و عبری مسلط بود و به خوبی به زبان عربی ترجمه می کرد. جرج سارتن او را از بزرگ ترین مترجمان و بزرگ ترین فرد شناخته شده از مکتب حران در جهان عرب می داند. کتاب های بسیاری از علوم پیشینیان در ریاضیات، منطق، طب و ستاره بینی ترجمه کرد و با تألیفات ارزشمند خود در طب نامور شد. در زمان او، کسی مانندش در طب یافت نمی شد. کتاب ها و رساله های متعددی در طب، ریاضیات و اخترشناسی تألیف کرد؛ از جمله: اختصار المنطق؛ کتاب فی حرکة الأفلاک؛ القول فی السبب الذی جُعلت له میاه البحار مالحة؛ رسالة فی خسوف القمر و کسوف الشمس؛ کتاب فی الأنواد؛ کتاب الروضة فی الطب؛ رسالة فی تولد الحصاة فی المثانة و الکلی؛ کتاب فی الجدری و الحصبه و کتاب فی الموسیقی.

خاندان قرّه و از جمله آنان، ابوسعید و نوادگانش دانش را از ثابت به ارث بردند و در ریاضیات، طب و اخترشناسی از نوابغ بودند. ثابت در 67 سالگی درگذشت.(5)

عبیدالله بن وهب

ابوالقاسم، عبیدالله بن سلیمان بن وهب حارثی، از وزیران بزرگ و بلندمرتبه و از دبیران چیره دست و بلیغ بود. معتمد عباسی او را وزیر خود کرد. او وزیرزاده و پدر وزیر (قاسم بن عبیدالله) بود. الموفق برادر معتمد که همه کاره خلافت بود و برادرش را در قبضه قدرت خود داشت، بر او خشم کرد و دستور داد دارایی و زمین های عبیدالله را مصادره کنند. او نیز نزد بازرگانی بغدادی به نام عبدالله بن ابی عون پنهان شد. آن گاه الموفق در قبال دریافت نهصد هزار دینار از عبیدالله با او مصالحه کرد.

هنگامی که معتضد خلیفه شد، عبیدالله را وزیر خود کرد و ابن عونِ بازرگان، از وزارت او اموال بسیاری به دست آورد. عبیدالله شورش عمر بن عبدالعزیز بن ابی دلف را سرکوب کرد و او را با امان نامه نزد خلیفه آورد. هنگامی که معتضد تصمیم گرفت نوشته ای شامل لعن به معاویه تهیه و بر منبرها برای مردم خوانده شود، از بیم شورش و بلوای عمومی، او را از این کار باز داشت. عبیدالله در 62 سالگی درگذشت و ابن معتز هنگام دفن او چنین سرود:

«مردم همه یکسان شدند و کمال بزرگی مُرد و از میان رفت و حادثه روزگار گفت: پس کجایند مردان؟

این ابوالقاسم است که در تابوتش قرار دارد؛ برخیزید و بنگرید چگونه کوه ها به حرکت در آمده اند!»(6)

محمد بن ابی الساج

محمد بن ابی الساج دیوداد، فرزند دیودست، ملقب به افشین، مانند پدرش از سرداران دلاور بود. خلیفه معتضد او را در سال 263ق امیر حرمین (مکه و مدینه) کرد و او با دوراندیشی حکومت کرد و قیام های شیعی را در یمن سرکوب کرد. در سال 269ق الموفق او را والی انبار و رحبه ابن مالک کرد و هنگامی که خمّارویه طولونی در سال 271ق. بر حلب مسلط شد، امارت و حکومت او را تأیید و در مقامش تثبیت کرد، امّا در سال 275ق با او اختلاف پیدا کرد و خمّارویه لشکری به سوی او روانه کرد و میان طرفین نبردی در ثنیة العقاب رخ داد که در آن، ابن ابی الساج شکست خورد و به بغداد گریخت.

الموفق او را گرامی داشت و در سال 280ق او را به سوی «مراغه» روانه کرد تا آن جا را از چنگ عبدالله بن حسن درآورد. محمد، قیام را سرکوب و عبدالله را دستگیر کرد و کشت و در سال 285ق الموفق او را به امارت آذربایجان و ارمنستان گماشت و او در مقام خود، هم چنان بود تا آن که در سال 288ق درگذشت و پسرش دیوداد به جای پدر نشست.(7)

پی نوشت ها:

[1] جمعه اول محرم سال 288 = 26 دسامبر سال 900؛ پنج شنبه هفتم محرم سال 288 = اول ژانویه سال 901.

[2] البیان المغرب، ج 2، ص 125 و 127؛ الحلة السیراء، ص 17؛ العبر، ج 7، ص 381؛ المقتبس، ص 130؛ دولة الاسلام فی الاندلس، ص 328 و 330.

[3] الحلة السیراء، ص 91 و 92؛ الاعلام، ج 1، ص 243؛ البیان المغرب، ج 2، ص 140.

[4] وفیات الاعیان، ج 6، ص 78؛ کشف الظنون، ص 317؛ معجم الادباء، ج 7، ص 234؛ الاعلام، ج 9، ص 42.

[5] طبقات الاطباء، ص 295؛ الاعلام، ج 2، ص 82؛ وفیات الاعیات، ج 1، ص 313؛ الفهرست، ص 380؛ علوم الیونان و سبب انتقالها الی العرب، ص

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 146
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست