responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 148

ابن ابی الفوارس قرمطی

او از سران قرمطیان بود و هنگامی که در سال 289ق به سواد کوفه شبیخون زده بودند، اسیر و نزد خلیفه معتضد برده شد. خلیفه، وی را به حضور خواست و به او گفت: «به من بگو آیا درست است شما می پندارید، روح خداوند متعالی و ارواح پیامبران الهی در کالبدهایتان حلول می کند و شما را از کارهای ناروا بازمی دارد و به کاری نیک وامی دارد؟»

ابن ابی الفوارس به او پاسخ داد: «فلانی! اگر روح خداوند در ما حلول کند، چه زیانی به تو می رساند؟ و اگر روح شیطان در ما حلول کرده باشد، باز چه سودی برای تو دارد؟ بنابراین از مسائلی که به تو ارتباطی ندارد مپرس و از آنچه به تو مربوط است بپرس!»

معتضد پرسید: «چه چیزی به ما مربوط است؟»

ابن ابی الفوارس پاسخ داد: «آنچه می گویم این است: پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)رحلت کرد؛ در حالی که عمویش عباس زنده بود. آیا عباس ادعای خلافت کرد و خواستار آن شد و آیا کسی از صحابه با او به عنوان خلیفه بیعت کرد؟ آن گاه ابوبکر درگذشت و با آن که قدر و مرتبت عباسی را می دانست، پیش از مرگش او را به عنوان خلیفه معرفی نکرد. سپس عمر درگذشت و انتخاب خلیفه را به شورایی شش نفره واگذاشت و نه عباس را به عنوان خلیفه تعیین کرد و نه او را جزء آن شورا قرارداد. بااین احوال، شما چگونه خود را مستحق و صاحب خلافت می دانید؟ در صورتی که صحابه در دورکردن جدّت از خلافت هم نظر و هم داستان بودند؟!»

معتضد فرمان شکنجه او را داد؛ پس دندان هایش را بیرون کشیدند، آن گاه دستان و پاهایش را قطع کردند و گوشت ها را از روی استخوان هایش پیراستند و گردنش را زدند و به دارش آویختند.(3)

ابن طاهر خزاعی

محمد بن طاهر بن عبدالله بن طاهر بن حسن خزاعی پس از مرگ پدرش در سال 248ق امیر خراسان شد. یعقوب لیث صفاری با او جنگید و اسیرش کرد، اما روزی که یعقوب در سال 262ق شکست خورد، ابن طاهر از اسارت رهایی یافت و در سال 271ق دوباره به امیر شد و در اواخر زندگی اش برکنار شد و در گمنامی در بغداد به سر برد تا از دنیا رفت.(4)

بدر معتضدی

او یکی از بندگان ترک متوکل علی الله عباسی بود که به او و خلفای پس از او تا معتضد خدمت کرد. در خلافت معتضد، محض در خدمت به او شد و تا مرتبه فرماندهی رسید. معتضد با او انس و الفت داشت و هنگامی که نزدش می رفت، خوشحال می شد. وقتی که معتضد در بستر بیماری رو به مرگ بود، وزیرش قاسم بن عبیدالله بن وهب می خواست مانع خلافت فرزندان معتضد شود و در این باره با بدر گفتوگو کرد، اما بدر با او مخالفت کرد و بر خلافت علی پسر اربابش معتضد پافشاری کرد.

پس از آن که معتضد از دنیا رفت و علی به خلافت رسید و به المکتفی بالله ملقب شد، قاسم وزیر خلیفه از عاقبت آنچه با بدر در میان گذاشته بود، بیمناک شد، لذا نزد مکتفی از بدر بدگویی کرد و خلیفه کینه اش را به دل گرفت و دستور داد اموال بدر را مصادره کنند. او که در آن زمان دور از بغداد و در جبهه های فارس مشغول جنگ بود، با آگاه شدن از آنچه رخ داده بود، از بازگشت به بغداد خودداری کرد. خلیفه برایش امان نامه فرستاده، او را به بغداد فراخواند. هنگامی که بدر به بغداد آمد، مکتفی به او نیرنگ زد و فرمان داد او را بکشند. او را کشتند و سرش را بریدند و جسدش را رها کردند. خانواده اش طبق وصیت او جسدش را در تابوتی گذاشته، به مکه بردند و درآن جا دفن کردند. بدر پیش از کشته شدنش همه بندگان خود را آزاد کرده بود.(5)

عمرو بن لیث صفاری

عمرو بن لیث صفاری دومین حکمران دولت صفاریان و از دلاوران، زیرکان و هوشمندان بود. پس از مرگ برادرش یعقوب بن لیث صفاری بنیانگذار دولت صفاریان در سال 265ق امیر شد و معتمد عباسی امارت او را برتمام حوزه حکومتی برادرش ـ که عبارت بود از خراسان، اصفهان، سیستان، سند و کرمان ـ تأیید و تنفیذ کرد. او شش سال بدین گونه حکومت کرد و آن گاه روابطش با معتمد تیره شد و خلیفه او را از امارتی که بدو تفویض کرده بود عزل کرد. عمرو از پذیرش فرمان عزل خودداری کرد و خلیفه سپاهی به سوی او فرستاد و عمرو شکست خورد و به کرمان عقب نشست. سپس با سپاه خلیفه ـ که الموفق عباسی برادر خلیفه، فرمانده آن بود ـ نبرد کرد و الموفق از کرمان و سیستان عقب نشست.

هنگامی که معتضد ـ پس از معتمد در سال 279ق ـ خلیفه شد، دوباره عمرو را امیر خراسان کرد و ولایت ری را نیز در سال 284ق به او سپرد. عمرو در مقابل، هدایای گرانبها و اموال بسیاری برای معتضد فرستاد و بدین گونه، موقعیت والایی نزد او یافت، لذا عمرو از او خواست امارت ماوراءالنهر را نیز بدو بسپارد؛ معتضد نیز چنین کرد. اسماعیل سامانی امیر ماوراءالنهر با عمرو به نزاع برخاست و میان آنان نبردهایی درگرفت که به پیروزی اسماعیل سامانی و اسارت

 

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 148
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست