نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 156
شیبان طولونی
ابوالمناقب شیبان بن احمد بن
طولون، پس از برکناری برادرزاده اش هارون بن خمّارویه با او بیعت
کرد و امیر مصر شد، اما حکومتش فقط چند روز طول کشید، زیرا محمد
بن سلیمان در رأس سپاهی که حسین بن حمدان جلودار آن بود، به مصر
رسید، و چون شیبان خود را از مقابله و جنگ با وی عاجز دید،
از ابن سلیمان امان خواست و پس از گرفتن امان، تسلیم شد. ابن سلیمان
همه خاندان طولونی را در زنجیر کرد و آنان را با خود به بغداد برد و
بسیاری از آنان را کُشت. با شیبان، حکومت 38 ساله طولونیان
(254-292ق) که عمده آن صرف جنگ با سپاهیان خلیفه و قرمطیان گشت،
به تدریج رو به ضعف نهاد، تا آن که حکم خداوند در آن جاری شد و این
حکومت به پایان رسید. شاعران بسیاری در سوگ سرآمدن عُمْر
این دولت و ذلت ها و محنت هایی که طولونیان در پایان
سروری خود کشیدند و اموالشان به تاراج رفت، شعر سرودند و مویه
کردند. شاعری در بخشی از قصیده خود چنین سرود:
«با از دست رفتن طولونیان و
ستارگان درخشان، زیب و زینت دنیا و روشنایی اهل آن
از میان رفت.
اگر کسی بر از دست رفته ای
پس از ]مرگ[ کسانش بگرید، شایسته است از اندوه بر مصر گریه کند.
باید بر بنی طولون ـ که
روزگارشان سرآمد ـ گریست، زیرا دوران آنان روشن و درخشان بود؛ پس
مبارک باد آن دوران و روزگار!
آنان پس از سَروری و قدرت از بین
رفتند و به افسانه ها و داستان هایی تبدیل شدند که بر هیچ
خردمندی پوشیده نیست.
ابوالعباس احمد بزرگوار و زیبا رو
بود. ستم را تحمل نمی کرد و با وجود آن، آرام و قرار نداشت.
گویا شب های روزگار از زیبایی
و درخشندگی در دوران او شب های قدر بودند.»(4)
کجّی
ابراهیم بن ابراهیم بن
عبدالله بصری، محدث و حافظی جلیل القدر و بزرگوار بود. هنگامی
که وارد بغداد شد، به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت و گِردش جمع شد؛ تا آن جا
که گفته می شود: در مجلسش چهل هزار شیشه مرکب بود و هفت تن با صدای
بلند احادیثی را که نقل می کرد، به گوش یکدیگر می
رساندند و این گونه حضار دور و نزدیک از گفته هایش مطلع می
شدند و برخی از مردم، ایستاده احادیث را می نوشتند. او هر
گاه ده هزار حدیث نقل می کرد، صدقه ای می داد.
ابراهیم نزدیک صد سالگی
درگذشت.(5)
هارون طولونی
ابوموسی، هارون بن خمّارویة
بن احمد بن طولون، پس از کشته شدن برادرش جیش بن خمّارویه
(ابوالعساکر) در سال 283ق که چهارده ساله بود، جانشین او گردید و با
او بیعت شد. چون در جنگ با قرمطیان، مردانش را از دست داده، ضعیف
شده بود، به نفع خلیفه معتضد، از حلب، قنسرین و اطراف آن دست کشید.
هنگامی که مکتفی خلیفه
شد، برای دست یابی به مصر از چنگ طولونیان، در سال 291ق
سپاهی به فرماندهی محمد بن سلیمانگسیل کرد. محمد پیروزمندانه
پیش رفت و سپاهش به فسطاط رسید و میان سپاه هارون، آشوب و هرج و
مرج به پا شد. هارون پیش رفت تا آنان را آرام و متحد کند، اما یکی
از غلامانش با نیزه به او ضربه ای زد که از اسب افتاد و جان سپرد.
گفته می شود که عموهایش شیبان و عدّی فرزندان احمد بن
طولون، او را کشتند و آن گاه عمویش شیبان به جای او امیر
مصر شد. هارون نُه سال حکمرانی کرد و در 22 سالگی درگذشت.(6)
یحیی ادریسی
یحیی بن قاسم بن ادریس
دوم، ملقب به مقدام، از شاهان سلسله ادریسیان در مراکش بود. پس از علی
بن عمر بن ادریس، حدود سال 265ق به حکومت رسید. در آن هنگام، صفریه
که از بربرها بودند، بر عدوه اندلس چیره شده بودند. یحیی
با آنان جنگید و آنان را از آن جا راند. آن گاه جنگ هایی داشت
تا آن که یکی از صفریه در فاس به او سوءقصد کرد و وی را
کشت و یحیی بن ادریس جانشین او شد.(7)
یعقوبی
ابوالعباس، احمد بن ابی اسحاق، یعقوب
بن جعفر بن وهب بن واضح یعقوبی بغدادی، مورّخ و جغرافیدانی
پرسفر بود. جدش یکی از موالی منصور عباسی بود که در دوران
خلافت مهدی عباسی امیر ارمنستان و مصر شد. یعقوبی
به مغرب مسافرت کرد و مدتی در ارمنستان اقامت گزید. او از هند و مصر دیدن
کرد و مورد توجه و احترام طولونیان قرار گرفت.
او کتابی در جغرافیا نوشت و
آن را البلدان نام نهاد. این کتاب ـ همان طورکه مؤلف در مقدمه اش گفته است ـ
، نام شهرها، شهرستان ها و قصبات و هرچه در آنها است را در برمی گیرد
و به ساکنان، حاکمان و قبایلی که در آنها جمعیت بیشتری
دارند، اشاره شده است.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 2 صفحه : 156